داخل تاكسي كنار يك پسر و دختر نشستم. پسر و دختر هم هيچ رابطه اي با هم نداشتند و كاملا معلوم بود كه همديگر رو نمي شناسند. بعد از چند دقيقه كه نشسته بودم و به آدما و ماشيناي توي خيابون نگاه مي كردم صحنه اي رو ديدم كه واقعا داشتم ديوونه مي شدم. پسره كم كم داشت به دختره نزديك تر مي شد و خودش رو بيشتر و بيشتر به دختر نزديك تر مي كرد. دختره هم هي خودشو به در نزديك مي كرد و سعي مي كرد خودشو از دست دست درازي هاي بي شرمانه ي پسر رها كنه. منم چنان حالم بد شده بود كه كم مونده بود پسره رو خفه كنم. ولي نتونستم با خودم كنار بيام و زود از ماشين پياده شدم. ولي تو فكر اين موندم كه چرا دختر از ماشين پياده نميشه كه ديدم يه كم جلوتر با حالت عصبانيت از ماشين پياده شد.
من نمي دونم اين عقده هاي جنسي نسل من كي تمام خواهد شد. من واقعا نمي دانم يك انسان با چه رويي مي تواند اين چنين بي شرمانه آن هم داخل تاكسي به كسي دست درازي يا تجاوز كند.محدوديت هاي اجتمايي و جنسي اين چنين يك جوان را بي شرم و گستاخ مي كند طوري كه آدم از انسان بودن خودش خجالت مي كشد. اين محدوديت ها باعث شده جوانان ايراني فكري جز سكس و جنس مخالف و فيلم هاي آن چنيني نداشته باشند. فيلم هاي هنري جهان را مانند "چشمان باز بسته" اثر استنلي كوبريك ، "رويا بينان" اثر برناردو ...
farhad | ارتقاء : 2 ساعت و 37 دقیقه قبل | ارسال : 4 ساعت و 28 دقیقه قبل