تبليغاتX
[go: up one dir, main page]

جمعه دهم آبان 1387
نقد سریال (روز حسرت) به قلم بچه های وبلاگ






با سلام


طبق قولی که داده بدم پس از نقد بچه های وبلاگ از سریال (روز حسرت) نظر سنجی ان در وبلاگ گذاشته می شود تا خود بچه ها بهترین نقد رو انتخاب کنند .من تمام دوستانی که حداقل 4 خط نوشته بودند نقدشون رو در نظر سنجی گذاشتم و نظرسنجی ان در سمت راست وبلاگ در پایین صفحه می باشد .لطفا بعد از انکه کاملا با دقت(باتوجه به اینکه امروز جمعه است و شما فرصت بیشتری دارید) بخوانید و سپس از قسمت نظر سنجی بهترین نقد را انتخاب کنید.اما چون تعداد گزینه ها برای ایجاد نظرسنجی فقط 10 تا بود من نام محیا و فاطمه(فاطیما) را در کنار هم گذاشتم و دوستانی که به این گزینه می خواهند رای بدهند لطف کنند از طریق کامنت یا کامنت خصوصی دقیقا مشخص کنند نقد کدامیک را برگزیده اند.امیدوارم دوستان از این فرصتهای کم اما با ارزش در وب برای سنجش قلم و دقت خودشون استفاده خوبی برده باشند و ان رو جدی گرفته باشند.

به امید موفقیت روز افزون شما



نوشته شده توسط رزا در 0:34
جمعه دهم آبان 1387
نقد سریال (روز حسرت) به قلم بچه های وبلاگ








بهاره سادات


اقاي افخمي نويسنده خوبيه ولي اگر يك موضوع دستمايه ساخت تعداد زيادي قصه و فيلم بشه مطمئن باشيد هيچ نويسنده اي بهتر از اين ( حتي نوشته هاي قبلي خودش)نميتونه بنويسه.
شيطان .فرشته.بهشت. جهنم. برزخ مطمئن تكرار مكررات بسيار اسيب پذير ميكنه هر قصه اي را.

موسيقي كار جزبهترين كارها بود. چه از لحاظ انتخاب شعر و خواننده چه به لحاظ سبك و سياق اهنگ .
سكانس هاي اول وقتي كه معصومه و مسعود درپارك هستند و يهو ماشين شروع به حركت ميكنه وعقبكي ميره خيلي مسخره است كه عروس با اون كفشو لباس زودتر از داماد به ماشين ميرسه و ميشينه توماشين و فرمونو چپو راست ميكنه و داماد هم بالاخره اون مدلي ميپره تو ماشين....
صحنه تصادفم كه خيلي بد بود. اصلا معصومه حقش بود اون بلا سرش بياد چون خيلي بي عرضه بود.(معصومه نه خانم ليندا كياني) چطور اينجا فرمونو نميتونست برگردونه يا راههاي ديگه براي نگه داشتن و منحرف كردن ماشين. اصلا چه لزومي داشت همچين اتفاقي بي افته اگه واقعا ميخواستند مسعود مقصر باشه بهتر بود تو جاده با يه سبقت نا بجا اين اتفاق مي افتاد عذاب وجدانش بيشتر بود.
به خدا نمي خوام گير بيخودي بدم ولي سر اين صحنه ها گيس بود كه از سر من كنده ميشد.
بيشترين حرصو سر اين دوتا صحنه خوردم. ولي به شدت مجبور بودم به روي خودم نيارم وبه دورو بري هام هم مرتب بگم صبر كنيد اخر شو ببينيد يا هي بگم وقت توليد نداشتند يا بگم صدا و سيما داستانو تغيير داده و نوشته اقاي افخمي را رد كرده و...(هنوز فيلم شروع نشده بود شروع كردن به سانسور)
نميدونم براتون قابل دركه يا نه فكر ميكنيد چون من مخالف بازي اقاي پورسرخ بودم كارم به گيس كندن رسيد و بازم زير كامنتم انواع شكلك و نيشخندو ... ببينم .
صحنه ها ي خيلي خوب هم داشت. اوليشو ميتونم به صحنه تولد تو رستوران اشاره كنم. كه حداقل يه اميدي بهمون داد. صحنه هاي دعواي فريده و مسعودم خيلي خيلي خيلي عالي بود و بازهم بازي خوب اقاي پورسرخ و مهراوه .(اينجا پوريا بهتربود)
صحنه اي كه مسعود داشت به فريده ميگفت دوسش نداره و به خواستگارش ميگه به خاطر اعتيادش طلاقش نداده. من اگه جاي فريده بودم همونجا مسعودو خفه ميكردم . اخه ادم تا اين حد بي غيرت.(البته مسعودو ميگم)
افسانه بايگان نه اينكه بد بازي كرده باشه نه بازيگر خوبيه قبول دارم ولي بيننده نميتونست تو اين نقش اونو باور كنه . مطمئنا اگه شخص ديگه مثلا يه بازيگري كه ما قبلا ازش كمتر نقشي ديده باشيم يا بازيگري كه حداقل اين نقشا بهش بياد بازي ميكرد خيلي بهتر بود. مثلا به نظر من خانم كتايون رياحي باورپذيرتر بودن اگه اين نقشو بازي ميكردند.
واي از دست گريم خانم بايگان .من نميدونم چي فكر ميكردند همچين گريمي براي ايشون در نظر گرفتند كه تو بيمارستان تو تشيع جنازه .سر نماز و.... البته اين ماجرا سر دراز دارد قبلا هم تو اغما رويت شده بود . نقش لعيا زنگنه تو اغما كه يادتون هست . اونم تقريبا يه خانم مومنه بود
ولي بااون ارايش و گريم....
چادرشم كه معلوم بود فقط براي اينكه بگند چادريه. سرش كردن وگرنه من خيلي خانم هاي متجدد و مومني ديدم كه خيلي قشنگ و خوب چادر سر ميكنند و خيلي هم تو فعاليتهاي اجتماعي شركت ميكنند. هيچ كدوم هم اين مدلي چادر سر نمي كنند .


دود و مه سر خاك معصومه هم خيلي تكراريه. من كه تاحالا تو هيچ تشييع جنازه اي نديدم هي تو فيلما نشون ميدن.
اقاي قريبيان:
به نظرم بازي خوب ودروني داشتند. البته بعضي جاهها حس ميشد كه با مجموعه اخت نيستند .

درباره خانم شريفي نيا :
به قدري عالي بودن كه اگه بخوام بگم تك تك سكانسهاي بازيش را بايد بگم.خيلي عالي نقششون را بازي كردند.مطمئنا اگه اين بازي تو سينما بود جايزه مي گرفت.
اقاي پورسرخ :
خيلي عالي بودند . نقش متفاوت بود و ايشون خيلي خوب از پسش بر اومده بودند.معلومه كه واقعا زحمت كشيده بودن و اين كه جلوي اين بازيگراي بزرگ كم نياوردند.
ولي گاهي هم انگار توسط كارگردان رها شده بودن و به ريتم سابقشون برگشته بودند. خلاصه خيلي خوب بودند..

نصوير برداي از لحاظ ريتم و زواياي صحنه خوب بود. ولي نور پردازي ضعيف بود. من اصلا نميفهمم چرا هميشه تاريك بود يا فضا وهم الود بود.

فيلم نامه و قصه:
به نظرم داستان تا حدي كشش داشت كه اگه قضيه برزخ و بعد ماوراييشوحذف ميكردند با كمي دستكاري لطمه اي نمي خورد و انگار فقط چند قسمت كمتر ساخته شد. درواقع محور فيلم نبود.والبته صحنه هاي برزخ هم زياد جالب نبود. وخط اصلي داستان همين قصه مسعود و فريده بود.جالب بود كه تو اين ماجرا همه حق داشتند و شايد هم همه حقو به خودشون ميدادند . مثلا مسعود با وضعي كه معصومه داشت حق داشت دوباره ازدواج كنه. معصومه هم حق داشت به خاطر بلايي كه سرش اومده بود مسعودو مقصر بدونه. فريده هم حق داشت نذاره زندگيش از بين بره و بره پيش معصومه . مسعود حق داشت كه به خانوادش نگه ازدواج كرده وفريده حق داشت چون عشقش واقعي و پاك بود و حتي بعد از اينكه با مارموز بازي حامد فهميد مسعود داره ميره ماه عسل و زن گرفته بازم عاشق موند و بالاخره هم با نقشه حامد و مسعود رفت و از مسعود تقاضاي ازدواج كرد فقط چون عاشق بود مسعودم كه از خدا خواسته همون جلسه اول بهش گفت اين ازدواج بايد تا زماني كه معصومه زندست مخفي بمونه. عجب كلكي بود اين مسعود .لا اقل ميذاشت دو سه جلسه بگذره بعد.....(از اشكالات مجموعه)
خلاصه ادم نمي دونست به كي بايد بيشتر حق بده.درست مثل زندگي معمولي كه همه به خودشون حق ميدن.
همونطور كه گفتم تو صحنه هاي برزخ فقط قسمتي كه حاج رضا تو برزخ متوسطين بود خوب بود.كه اونم شباهت زيادي به سريال كمكم كن داشت.بقيه قسمتها اصلا خوب نبود. به ويژه صحنه هاي مربوط به قسمت اخر.
من نميدونم اين مشكل نفس نفس زدن اقاي پورسرخ اصلش مربوط به چيه. البته شنيدم كه بعدا ميشد درست كرد. ولي مشكل از هر جا بود خيلي زننده بود .البته اقاي پورسرخ بيشتر بايد تمرين كنند تا برطرف بشه.

خانم ليندا كياني: باتوجه به كم بودن نقششون و اينكه فرصتي برا ي نشون دادن استعدادشون نبود نميشه گفت اين سريال نقطه قوتي براشون به حساب مياد. البته كه استعداد بالا شون را قبلا تو ساعت شني نشون داده بودند.

رحيم نوروزي :
نقششو عالي بازي كرد و به قول خودش. بازيگري تكنيكه و اون تونست از تكنيكها خوب استفاده كنه. البته من اصولا با بودن نقشي به اسم حامد در اين مجموعه مخالف بودم . اصلا دليلي نبود كه يه شخصي باشه كه مثل شيطان بره تو جلد مسعود و هي از راه به درش كنه. خيلي راحت ميتونستند با چند تا سو تفاهم كينه فريده را تو دل مسعود بكارن و ادامه ماجرا شكل بگيره . نه اينكه اصلا معلوم نشه چه دليلي براي اين همه خصومت حامد وجود داشت.و البته چقدر مسعود ساده لوح بود كه تمام حرفاي حامد رادر رابطه با فريده باور ميكرد.
شخصي مثل حامد تو بيشتر كاراي اقاي مقدم وجود داشت. مثل اسفنديار توراني تو پليس جوان. شوكت و دامادش تو نرگس. حامد كميلي تو پرواز در حباب و اغما. نقشهايي كه خيلي راحت هر كاري دلشون ميخواست ميكردن و كسي نبود بهشون بگه ...حامد هم نمونه تكميل يافته همونها بود.

پايان داستان زياد جالب نبود..البته از اين جهت كه خيلي ها دوست داشتند اخرش اين طوري بشه(حدس ميزدند) خوب بود ولي پايان خوب وعالي به نظر من پايان صاحبدلان و شكرانه و وفا بود.اولا كه نشان دادن انسانها تو برزخ خيلي بد بود .اصلا قضاوت كردن درباره انسانها و عاقبتشون درست نيست. ثانيا مسعود ميتونست فريده را نجات بده و خودشم طوريش نشه .لا اقل دستو پا شكشته معمولي. نه اينكه بچش بزرگ شه و اون هنوز رو تخت خوابيده باشه.
ولي يه اشكال ديگه كه داشت اين بود كه مسعود تو اون شرايط كه هنوز نميتونس سرشو كمي بلند كنه و بچشو ببوسه چطوري تا يكي دو ماه ديگه مي تونست از تخت پاشه ؟
البته صحنه اي كه همه را تحت تاثير قرار داد. صحنه حسرت خوردن مسعود موقعي كه نميتونست بچشو كه روزي ميخواست از بين ببرتش ببوسه خيلي خوب بود.
پيشنهاد: به نظر من اگر اين صحنه حسرت بوس كردن بچه را موقع تولد بچه ميگذاشتند و بعد نشون ميدادن كه دو سه سال بعده و مسعود ميتونه كمي با عصا راه بره. بهتر بود.
يكي ديگه از اشكالات فيلم منم معتقدم ديدن مادر فريده تو خواب نرجس خيلي بد بود. انگار فقط ميخواستن قصه رو يه جوري جمع كنند. بعد تازه وقتي خاله فريده كه انقدر دنبال فريده گشته بود و از دوري و گمشدن فريده ناراحت بود چرا وقتي فهميد فريده پيدا شده با نرجس و حاج رضا نيومد تهران براي ديدن فريده. بازيگر هم مناسب نقش نبود.حالا بگذريم كه اسمش از همون بچگي فريده بوده.
بنا براين به نظر من پايان اين كار اصلا خوب نبود. مخصوصا با فرصت چند روزه اي كه داشتند و ديرتر پخش شد.

قسمت يكي مونده به اخر اصلا لازم نبود. هيچ دليلي نداشت كه پيچيدگي هاي داستان اينطوري به هم ربط پيدا كنه. منظورم رفتن شيراز و پيدا شدن خانواده فريده با يك خواب. يعني به نظر من يه جور كش دادن به داستان و به عبارتي اب بستن تو فيلم بود. بود و نبودش فرق چنداني نداشت.

و يه موضوع ديگه كه من همش بهش فكر ميكنم اينه كه چرا اينقدر ادم بي كس تو اين فيلم بود.معصومه كه پدرو مادرش تو يه تصادف فوت كرده بودن. فريده كه پرورشگاهي بود. مسعودم كه اون سرنوشتش بود.
اگه همه اون مسائل صورت زميني داشت. يعني اگر بعد ماورايي را هم مي خواستند مطرح كنند به اين تابلويي برزخ و بهشت و جهنم نمي كردند خيلي بهتر بود و براي بيننده ملموس تر بود.
البته من تو اين نوشته قصد گرفتن سوتي از فيلم را نداشتم و فقط اشكالات و ايرادات اساسي فيلم را گرفتم.همونطور كه خودتونم ميدونيد سوتي هاي فيلم چيزهاي ديگه اي بود كه ناشي از عجله در ساخت و بي دقتي در توليد بود كه خيلي تاثيري در اصل ماجرا نداشتند.ولي از كارگرداني كه همه درباره وسواس و دقتش صحبت ميكنند انتظار نمي رفت.
منم خوشحالم هنرمند محبوبم تونست بار ديگه خودشو نشون بده و البته بيشتر خوشحالم كه اينكار بهتر از اثار قبلي كارگردان شد.

اين فقط نظر منه و مطمئنا سليقه ها با هم فرق دارند.






-----------------------------------------------------





مینو



يه توضيح مختصر در مورد نقد و تحليل ميدم براي دوستاني كه هيچ گونه اطلاعي در مورد اين 2 ندارن:
بلحاظ لغوي نقد: يعني شكستن يك ساختار به اجزا و عناصر وتحليل يعني: در هم ريختن يا به عبارتي در هم حل كردن عناصر يك مجموعه وبررسي كم و كيف اجزا و عناصر يا كليت آن مجموعه و پاسخ به چرا ها.

نقد و تحليل فيلم – سريال – فيلم كوتاه – مستند:
به معني بررسي اجزا و عناصر يك فيلم وبررسي نكات ضعف و قوت ان بلحاظ ساختاري روايي و موضوعي .
نخست اينكه تحليل فيلم عام تر از نقد فيلم است و تحليل گر نوعا به دنبال مبادي موضوعي و ساختاري و نيز چرايي و چگونگي روابط اجزا است حال آنكه منتقد عمدتا دنبال نقاط قوت و ضعف است بنابراين نقد مي تواند يك تحليل به حساب آيد اما تحليل فيلم لزوما به نقد نمي انجامد. در عوض به نظر مي رسد پرستيژ نقد فيلم بيشتر از تحليل فيلم است.

تفاوت ديگر اين است كه تحليل فيلم يك جور رويكرد فلسفي به فيلم/ سريال است كه هدف آن فهم و درك كليت فيلم/ سريال كشف زيبايي موضوع / روايت و فرم است و تحليل گر در پي عقلاني كردن. چرا؟؟ هاست به همين دليل تحليل مستلزم دانش هايي چون: تاريخ/ جامعه شناسي / ادبيات و غيره است. حال انكه نقد فيلم به جزئيات هنري مي پردازد و ظاهرا بيشتر ماهيت تكنيكي دارد يعني در بر گيرنده فرم يا ساختار فيلم است همينطور در نقد فيلم به جزييات آشوبگر بحث انگيز بيشتر توجه مي شود و سبك فيلم نقش مهمي دارد. تحليل شامل:توضيح/تشريح/توجيه وكشف است و تحليل گر به دنبال تبيين علت ها/ ارتباطها و تداعي نشانه هاست حال آنكه در نقد فيلم لازم نيست منتقد حتما يك نظريه پرداز فيلم باشد و يا حتما حرف تازه اي ارئه كند. و بالاخره اينكه از ديدگاه برخي صاحبنظران تحليل فيلم يك رويكرد مثبت به فيلم است در حاليكه نقد بار منفي بيشتري دارد و اساسا بر پايه رد كردن كاركرد عناصر و كشف نواقص فيلم استوار است.
* 3 شيوه اساسي در نقد فيلم داريم 1- تحليل فرم يا ساختار 2- تحليل روايت و بيان هنري 3-تحليل موضوع يا مضمون. كه هر كدام از اين 3 توضيحات طولاني دارد كه در اينجا نمي گنجد ذكر شود.
-------------------------------------------------------------------
* گونه اي ديگر از انواع نقد و تحليل نيز با توجه به بخش هاي اساي فيلم قابل بيان است. اين نقد و تحليل ممكن است با توجه به قوي ترين جزييات و نقدها صورت بگيرد بنا بر معيار اخير انواع نقد و تحليل عبارتند از* تحليل فيلمنامه:شامل تحليل داستان/شخصيت/ ديالوگ/ فيلمنامه/ حوادث و...
* تحليل بازيگري: شامل بيان ضعف و قوتهاي بازي يك بازيگر در حس حركات /حالت چهره/ و شاخص هاي ديگر .
* تحليل تدوين و مونتاژ: بلحاظ فني و نيز بيشتر بلحاظ مفهومي و بياني.
* تحليل فيلم برداري: شامل بيان ضعف و قوتهاي حركات دوربين / اندازه نما ها و اين قبيل.
* تحليل نورپردازي: و سايه روشن و نقش نور در مفهوم فيلم و رنگ ها
* تحليل نما ها بلحاظ گرافيكي و بعنوان يك عكس .
* تحليل صحنه پردازي: دكوراسيون و فضا .
* نقد گريم / لباس و ظاهر گرافيكي بازيگران.
* تحليل كارگرداني: شامل انتخاب موضوع / لوكيشن ها/ هدايت بازيگر/ دكوپاژ و...
* تحليل صدا و افكت ها بلحاظ فني يا ارتباط با موضوع .
* و نيز تحليل دوبلاژ براي فيلم هاي دوبله شده
* تحليل موسيقي فيلم و نقش آن در واقع(تاثير و كاركرد موزيك در ايجاد حس / نوع موزيك و ...)

من نيز بر مبناي مواردي كه دربالا ذكر شد نقد يا تحليل خود را ذكر ميكنم.

* فيلم نامه: روايتي كه عليرضا افخمي از روز حسرت براي ما به تصوير كشيده است سعي كرده كه از ديگر آثارش متفاوت باشد. و البته در اين امر تا حد بسيار زيادي موفق بوده است. فيلم نامه ((روز حسرت)) همانطور كه از اسمش پيداست . و همچنين در تيتر ابتدايي داستان با آيه اي از سوره حضرت مريم روبه رو هستيم. كه ميگويد: (بيمشان ده از روز حسرت آن روز كه كار به آخر رسد) در واقع تلنگري است به تمامي انسان ها كهمبادا كار يا عملي ناشايست و غلطي را انجام دهند.(چه با خود آگاهي و چه نا گاه)/ حقي را پايمال كنند/ دلي را بشكنند/ در حق كسي ظلم كنند/ و آنچنان در حق خود و ديگران تجاوز كنند و غرق در زندگي دنيوي خود شوند كه فقط هنگامي به خود بيايند و به اعمال خود نگاه كنند كه كار از كار گذشته است و دستشان از اين دنيا كوتاه گشته است. اين حيث عظيم كه محور اصلي و بستر سريال روز حسرت را فرا ميگيرد و باعث خلق شخصيت ها(كاراكترها) و نيروهاي مخالف و نيروي موافق در اصطلاح سينمايي( آنتاگونيست و پرتاگونيست ) ما را شكل ميدهد و به آن ها موجوديت ميبخشد و ان ها را در موقعيت هاي مختلف قرار ميدهد تا داستان ما شكل بگيرد.
روز حسرت با اين رويكرد عظيم وارد ميدان ميشود و تمام سعي خود را ميكند كه افراد را درگير ماجرا كند و هدفي را كه براي آن زحمت كشيده است به طور غير مستقيم به ببيينده هاي خود القاء كند.
*شروع فيلم نامه كمي غير باور يا شايد از نظر برخي كاملا اغراق آميز باشد( صحنه تصادف و فلج شدن معصومه ) اين صحنه يا سكانس از فيلم خيلي بهتر ميتوانست در بيايد مثلا: اينكه حالا كه فرض شده است ترمز دستي ماشين خراب است و هنگامي كه در سراشيبي قرار ميگيرد وبه حركت مي افتد بر اثر هول ماشين پشت بايد اين ماشين انچنان پر شتاب سرازير شود و خودروي مقابل او نيز انچنان سريع بيايد كه مهلت اينكه معصومه به كمربند خود ور برود و بخواهد ان را باز كند از او گرفته شود. نه اينكه تازه كمربند وي نيز خراب شده باشد.!!!!!!! اما بعد كه از اين سكانس بگذريم داستان رونق ميگيرد و سريع شروع به گره افكني و گره گشايي ميكند. (شاهد داستان فريده و مسعود ) ميشويم. فريده در اينجا نماد : يك انسان مظلوم و بسيار عاشق است كه بعضي از كارهاي جسورانه وي باعث به وجود اوردن مشكلاتي براي وي ميشود كه البته بهاي سنگيني هم بابت اين عشق و علاقه خود ميپردازد. مسعود نيز آدمي كاملا خاكستري و دم دم مزاجي است كه عين او در جامعه خيلي به چشم ميخورد .
او خود را گير افتاده مشاهده ميكند. گير از ان جهت كه 1- خود را مسئول آن تصادف و فلج شدن همسرش ميداند2- و همچنين عذاب وجدانش بدان سان كه زن ديگري را گرفته است و در حق همسرش خيانت و ظلم كرده است .3 – از طرفي نيز از پدر و مادر مذهبي خود ميترسد و از فريده نيز سير شده است.
اما همه اينها بهانه هايي است كه او به دنبال آن ميگردد كه عذاب وجدانش را راحت كند و در معنايي بهتر خطا هايي كه اگر مرتكب شده است جبران نمايد و به هر قيمتي كه شده خود را از اين مهلكه نجات دهد. اما نداسته و شايد آگاه كارهايي ر ا انجام ميدهد كه نه تنها مشكلاتش را حل نميكند بلكه در تقويت و عظيم شدن انها قدم بر ميدارد.معصومه نيز نماد يا نماينده ي همسران فداكار/ ارام و مظلومي است كه با وجود تمام بدي هايي كه در حقش روا ميشود بازهم محبت خود را دريغ نميكند و در لحظات آخر همسرش را حلال ميكند.
نرجس و حاج رضا پدر و مادر مسعود انسان هايي تحصيل كرده/ آرمان گرا و كمال گرايي /مذهبي و... هستند كه شايد همه تصور كنند كه مصداق شان در جامعه بسيار اندك است . البته متاسفانه نيز همين گونه است .
اين دو انسان نيز سعي كردند زندگي شان را به بهترين نهو موجود سپري كنند . اما حاج رضا نيز ناخواسته در گذشته اي دور گناهاني را انجام ميدهد كه با توجه به تمام خوبيهاي وي آخر اين گناهان گريبان گير او ميشوند و انچنان گناهان او شاخه وبرگ پيدا ميكنند و بزرگ ميشود كه باعث ميگردد همسر كمال گرا و پاكدامن وي خوابي را ببيند حاكي از ان كه شوهرش در بزرخ به گير افتاده است و از همسر خود كمك ميخواهد. باور اين الهام ها و خواب ها براي نرجس دشوار است زيرا 1- از طرفي خود را انقدر لايق نميداند كه چشم برزخي پيدا كند يا الهاماتي به وي گفته شود. 2- خوبي و مطيع بودن حاج رضا نيز اين تضاد را براي وي به وجود مياورد كه چرا او بايد در بياياباني برهوت كه از ان در سريال با نام (برزخ متوسطين) ياد شده است ديده شود. همه اين عوامل و حتي خواب هايي كه در مورد عروس خودمعصومه ميبيند باعث ميشود كه به نزد استاد خود رود و داستان را برايش توضيح دهد. كه در واقع در اينجاي امر ببيننده وارد( ژانر ماورايي) داستان ميشود. وحقايق با توجه به سند و دليل اما نه عين واقعيت كه ما ميديدم در اين سريال براي او بازگو شود .
. مثل: انواع برزخ / اطلاع از جسم برزخي / شاخ و برگ پيدا كردن بعضي از گناهان و...
عليرضا افخمي و سيروس مقدم براي دست يافتن به اين قسمت از ماجرا تلاش هاي بسيار ميكنند. سفر هاي زيادي به قم مي روند و كتاب هاي زيادي را مطالعه ميكنند. تا انچه كه براي مخاطب خود بيان ميكنند باور پذير باشد.
در اينجا نيز نقش حامد دوست مسعود نيز نبايد ناديده گرفته شود چون با كاراكتر خود واقعا حرص بيننده را در مي اورد و در واقع نيروي مخالف و بسيار خوبي است.
اگر ما داستان مجموعه روز حسرت را به 2 دسته تقسيم بكنيم. 1- با داستان مسعود – فريده – حامد رو به رو هستيم 2- با داستان نرجس و حاج رضا كه البته با يكديگر در پايان داستان ادغام ميشه.
بعد از گذر چند قسمت مخاطب روز حسرت تا حدودي ميخ كوب ماجرا ها ميشود و در ضمن آن در ذهنش چراهايي مطرح ميشود. اگر بخواهيم نگاه كلي به اين مجموعه داشته باشيم در كل ماجراي مطلوبي بود اما نواقصي را هم داشت كه چند نمونه اش را بيان ميكنم.
1- مشكل حاج رضا و گناهش خيلي دير گفته شد 2- گذشته وي در شيراز و داستان حاج علي اكبر و... نيز كه بصورت فلاش بك در آخر داستان مشاهده كرديم پر از ضعف هاي ريز و درشت بود از جمله: گريم ها / بيان و... كه به نظرم نقطه ي ضعفي بود از همه مهم تر اين قضايا بايد در قسمت هاي حداقل مياني گفته ميشد. البته اين را نيز بايد ياد اور شد كه با توجه به كمبود وقت و امكانات و نبود فيلم نامه اين گاف ها را بايد هضم كد.
3- ماجراي فريده و محلقاء وشهين و... نيز روش درست پردازش نشده بود و همين نيز شايد لطمه اي ديگر بود.
- نامگذاري اسم فريده و اينكه اسم او در پرورشگاه هم فريده بوده است مورد ديگر بود كه خود آقاي افخمي هم بدان اشاره كرده بود كه قرار بوده فريده به نرجس بگويد وقتي مرا سر راه گذاشتن تو مشتم يه كاغذ بود كه گواهي از ان را داشته كه اسم اين بچه فريده است.5- رابطه ي اغراق آميز نرجس و معصومه به خصوص بعد از مرگ او كه كفر مخاطب را بر ميانگيخت كه بعد از چند قسمتي كم كم به روال عادي بازگشت. فكر ميكنم از نگاه من عمده ترين مشكلات فيلم نامه اين ها بود. اما نقاط قوت سريال هم بسيار بالا بود از جمله بازي خوب بازيگران ان / ماجراي زيباي فريده و ديالوگ هاي جذاب و حوادث ان و...خيلي موارد ديگر نقاط قوت اين سريال به حساب ميرود.. در كل خسته نباشيد ميگم خدمت آقاي افخمي و اميدوارم شاهد حضوري پر قدرت تر و با فيلم نامه هايي استوار و زيبا مثل روز حسرت و حتي بهتر از ان خيلي باشيم.
----------------------------------------------------------------
* تحليل بازيگري : 1- بازي فرامرز قريبيان از نظر حس گيري يك بازيگر/ حالات چهره / فن بيان و واكنش ها بسيار خوب و عالي بود البته از كسي هم كه حداقل 30 سال پيش مدرك خود را از مدرسه ويژوال آرت امريكا اخذ كند نيز چنين بازي خوب و سليس و رواني نيز انتظار نميرفت . او كه پس از مدت ها حضوري را در تلويزيون پذيرفته بود بسيار در نقش و تا انجا كه جاي حركت و بازي و نمايش دادن داشت خوب بازي كرد. البته توانايي هاي اين بازيگر بيشتر از ان چيزي است كه ما در روز حسرت و ساير كارهاي او ديدم او به جرات يكي از بهترين ها است و اين را احتياج نيست من نوعي بگويم كافي است از پدر و مادر هاي خودتان بپرسيد تا بگويند فرامز قريبيان چه كسي است؟ پس سعي كنيد در مورد نقد ها تان كمي تامل كنيد. حضور او در اين مجموعه نقطه عطفي براي كل اين مجموعه به حساب ميرفت.
2- افسانه بايگان : با كارنامه اي بسيارطولاني و بزرگ از جمله: تئاتر ها / سريال ها و فيلم ها اينك شاهد حضور او در مجموعه داستاني روز حسرت هستيم. اما به رغم بازي نسبتا خوب او ببيننده و مخاطب او را نمي پسند و اين فرضيه به كار ميرود كه او براي اين نقش درست انتخاب نشده است در واقع اين نقش مال او نيست و شايد مال فاطمه معتمد آريا اگر مي بود بهتر بود اما به هر جهت او انتخاب شده بود و بازي خود را كرد و بالاخره تا حدودي مخاطب با او و بازي وي كنار آمد. با وجود اينكه او براي اين نقش نبود نيز نبايد زحمات او از جمله: حالت چهره / نگاه ها/ اشك ها / ترديد ها و ملودرام بازي كردن او را ناديده گرفت. در كل از ايشون هم كمال تشكر را داريم براي ايفاي نقش خود در اين مجموعه.
- پوريا پورسرخ : پوريا پورسرخي كه ما در اين مجموعه ديدم بسيار متفاوت بود با ژوبين عاشق پيشه / شاهين شيطون صاحب دلان / حامد درونگرا شكرانه و نقش خود در ساعت شني او نه تنها متفاوت بود او پس از سرد و گرم چشيدن هاي سينما و تلويزيون آمده بود كه حضوري ديگر از خود را و بازي ديگري از خود را مقابل دوربين سيروس مقدم به اثبات برساند و در واقع با اين سريال موفقيتي كه در وفا بدست آورد را دوباره به دست آورد كه اينگونه هم شد. بازي او نسبت به سريال پارسال ماه رمضون وي خيلي پيشرفت كرده بود. و براي مخاطبي كه فقط شاهد حضور او در تلويزيون بود اين پيشرفت واقعا چشمگير بود. در روز حسرت وي نقش آدم خاكستري را بازي كرد كه شايد در مواردي به خود او خيلي نزديك بود و در مواردي هم خيلي دور اما به هر جهت توانست اين دو را با يكديگر مچ كند و در واقع بين اين دو پيوند ايجاد كند.
البته هنوز در در حركات بدن: از جمله تكان شديد دست و سر خود و فن بيان(صداي زير/ نفس نفس/ اظطراب ) مشكلاتي را دارد اما اين مشكلات كم كم در حال كم شدن است. و خيلي نسبت به ديگر سريال هاي او حداقل از لحاظ حركات دست كم تر و بهتر شده بود. حالت چهره و گريم او بسيار عالي و مناسب با مجموعه بود به غير از رنگ قهوه اي مو هايش كه خود نيز از اين قضيه ناراحت بود كه به اميد خدا فكر كنم رفع شد. او بازيگري را به خاطر زرق و برق هاي ظاهري نمي پسنند بلكه ه دنبال حرفه اي كاركردن و به دنبال اصل بازيگري است به خاطر همين است كه زياد خود را درگير ژست و... نميكند. برايش خوب بازي كردن و جاودان شدن مهم است تا مثلا چهره اي زيبا كه فقط به خاطر آن به خود ببالد بلكه دوست دارد از او بازي هاي تكنيكي او بر زبان ها سخن باشد تا ويژگي هاي ظاهري اش. و تمامي اين موارد را مخاطب ما با يك نگاه به كارنامه هنري او ميتواند دريابد. به هر حال حضور او نيز در اين مجموعه و بازي اش هم داراي قوت بود و هم ضعف اما نقاط قوت او به گونه اي بود كه اگر نقاط ضعفي را هم دارا بود مي پوشاند و به اصطلاح تئاتر ماسكه ميكرد. اين بازي خوب او را در قسمت هاي مياني و الاخصوص پاياني داستان شاهد ان بوديم از جمله 2 سكانس پاياني فيلم : صحنه ي نماز خواندن و بوسيدن بچه 2- حضور او و نگاه مضطربش در برزخ متوسطين و فرياد او كه بان داستان پايان ميگرفت شاهكار بود. و...
مهراوه شريفي نيا: مهراوه شريفي نيا به جرئت يكي از شاهكار ترين بازي هايش را در اين مجموعه ارئه داد او ثابت كرد كه فرزند محمد رضا شريفي نيا و آزيتا حاجيان است و بر كار خود مسلط و وارد . البته اين را بايد گفت كه اين دو هنرمند بزرگوار تنها راهنما / پشتيبان و... او هستند و اين بازي خوب او حاصل زحمات بسيار خود وي و پشتكارش است و همچنين استعداد خوني كه در رگهايش است. در مورد بازي اش من كه چيزي نميتونم بگم جز اين كه عالي بود. حالت چهره / معصوميت/ عاشق پيشگي و گريه هاي بسيار زيبا و بدون پلك زدن او واقعا مثال زدني است. تو رو كه مخاطب با او همذات پنداري ميكند و با گريه هاي او گريه ميكند با خنده ي او ميخندد با مناجات او با خدا كيف ميكند وبه طور كل مخاطب را با خود كاملا درگير ميكند.
ليندا كياني: نيز حضور خوبي داشت اما حالا حالا ها بايد كار كند وبه قولي خاك صحنه بخورد تا خود را و استعداد هايش را اثبات كند. البته در بازي وي كمك هاي بازيگردان خانوم مهتاب نصير پور را نيز نبايد ناديده گرفت.اما در كل حضور متفاوت داشت نسبت به كار قبل خود يعني مهتاب ساعت شني و اين نشان دهنده ي ان است كه اگر تلاش كند بهتر از اين نيز خواهد شد. برايش ارزوي موفقيت ميكنم.
رحيم نوروزي: رحيم نوروزي نيز به عنوان كاراكتر منفي بسيار زيبا بازي كرد مثل هميشه در كاراكتر هاي منفي او موفق است.
---------------------------------------------------------------------------------------------------
* تحليل تدوين و مونتاژ: بلحاظ فني و نيز بيشتر بلحاظ مفهومي و بياني.تدوين سريال روز حسرت بلحاظ فني و جلوه هاي ويژه در سطح خوبي قرار داشت به غير از صحنه هايي كه در اتومبيل گرفته شده بود و تدوين گشته بود به لحاظ بار معنايي خوب بود تا اواخر داستان كه صحنه ي فلاش بك حاج رضا و علي اكبر دوست وي و گريم هاشان كه خوب نبود و شايد هم لطمه اي بود و + آن صحنه رفتن اين دو به شيراز و استفاده از تاكسي با پلاك 62 كه در كنارش به طور زياد پلاك هاي 11-22- 44 و... تهران ديده ميشد كه خنده دار بود. يا اينكه گوشي مبايل فريده در قسمت هاي آغازين كه از نمايي از دور كه از معصومه اي كه روي تخت گرفته شده بود گوشي فريده در كنار پاتختي معصومه بود نيز گاف ديگر بود.از نظر تدوين 3 نوع برش وجود دارد.1- برش تداومي : اين نوع برش در خدمت احساس پيوسته بودن عناصر و حفظ ترتيب نما ها و پيوند رويداد هاي صحنه است. مثلا صحنه هاي صحبت. 2- برش ارتباطي: در اين روش با برش متداخل نما ها كه در واقع ارتباطي با هم ندارند . رابطه ضمني بين ان ها برقرار مي شود. 3- برش پويا: با قرار دادن دو نما در كنار هم مفهوم و تعبير جديدي در بيننده ايجاد مكند. اين نوع تدوين عالي ترين نوع تدوين است. دلايلي كه براي برش وجود دارد عبارتند از: 1- براي تاكيد 2- براي هدايت توجه به جنبه هاي متفاوتي از موضوع 3- براي جلو گيري از طولاني شدن يك نما 4- براي حفظ ديدگاهي خاص در هنگام حركت موضوع. 5- براي نمايش موقعيت موضوع نسبت به موضوع هاي ديگر. در كل تدوين و مونتاژ با اون ضربت كه بايد سريع براي پخش مي رسيد خوب بود شايد اگر فرصت بيشتر بود بهتر از آن هم ميشد.
* تحليل فيلم برداري: شامل بيان ضعف و قوتهاي حركات دوربين / اندازه نما ها و اين قبيل.
حركات دوربين از حيث تراك بك /تراولينگ / دالي / دالي اين و اوت / ترانزيشين در سطح خوبي قرار داشت. تراك بك و تراولينگ كه به معناي حركات دوربين است و توضيح آن كمي طولاني است كه من در اينجا توضيح بيشتر راجع به ان را نمگويم چون طولاني است . دالي: حركت قوصي يا كماني روي محور عمودي . دالي اين: به صورت نيم دايره به صورت بازيگر و عمق رفتن را دالي اين ميگويند. دالي اوت: از عمق به خارج مي رويم. بماند كه در چند جا دوربين در يك گوشه كاشته مي شد كه البته تعدادش كم بود و شايد فيلمبردار و كارگردان براي ان منطقي داشتند. ترانزيشين:عبارت است از يك يا چند پلان كه بين دو سكانس از فيلم ارتباط برقرار مي كنند/ منظور از اين ارتباط ارتباطي به جز خط داستاني فيلم است كه به صورت هاي گوناگون شكل ميگيرد. * اهميت ترانزيشن سبب از بين رفتن پرش و همچنين زيبا تر شدن تصوير فيلم مي گردد. از اين حيث روز حسرت در سطح خوبي قرار داشت. در روز حسرت ترانزيشين يا به وسيله رنگ بود ويا ديالوگ ويا محتوا. از فيلترهاي رنگي نيز در اين فيلم استفاده شده بود اون هم در فلاش بك زدن ها بود كه ما تصاوير را به صورت رنگ قهوه اي رنك و زرد سوخته ميديدم كه از اين فيلتر براي نماش دادن گذشته علاوه بر رنگ سياه و سفيد كه در اكثر فيلم ها نشان داده ميشود استفاده ميگردد.
از نما ها نيز بسيار عالي بود ما از نماي خيلي بزرگ داشتيم تا1- نماي كلي خيلي بزرگ2- نماي كلي 3- نماي عمومي 4- نماي متوسط 5- نماي نزديگ 6 نماي درشت يا اينسرت اين ها نام هاي فارسي بود و نام هاي اينگليسي ان يهني كلوز آپ / كلوز/ اكستريم كلوز آپ و... ساير نما ها بسيار خوب بود يعني ما تعدد نما ها را داشتيم كه به وسيله ي ان قاب تصويرمان را براي بيننده جذاب كنيم 1 و 2 بار مفهومي را به وي القاء كنيم.و...
* تحليل نورپردازي: و سايه روشن و نقش نور در مفهوم فيلم و رنگ ها
نور: نور عاملي است براي ديدن و از 2 جهت قابل بررسي است 1- خلاقه 2- فيزيكي
شكل اول شكل خلاقه ان است اكسپوز نوردهي. شكل دوم فيزيكي ان است. لايتينگ
نورپردازي در هر تئاتر/ فيلم / سريال عامل بسيار مهمي به شمار ميرود. زيرا بيانگر معنا و مفهوم در فيلم است. مثلا در روز حسرت از رنگ ها و نور بسيار استفاده شده بود. رنگ اباژورهاي اتاق معصومه رنگ اباژور او به هنگام مرگ رنگ لباس و روتختي وي تماد نماد پاكي / معصو ميت و خوبي را به شما القاء ميكرد برعكس رنك پرده / روتختي و اباژور مسعود به هنگامي كه روي تخت بود نمايانگر هنوز داشتن گناه و به نوعي ندامت و... هر مفهومي كه بيينده از ان برداشت ميكرد را نشان ميداد. اين تنها نمونه اي بود اما خدا رو شكر در روز حسرت از نورها ورنگ ها و شكل تضادي ان ها و استفاده ان در فضا سازي ها بسيار غني و قابل ستايش بود رنگ ها و نور در روز حسرت بسيار خوب بود حتي در جذابيت هاي تصويري و جلوه هاي ويژه به اين فيلم كمك شاياني ميكرد.از ديگر ويژگي هاي نور: 1-عامل بهتر ديده شدن است. 2- عامل شناخت. بافت/ فرم / رنگ و ماهيت اشياء هستند 3- در احساس و ذهنيت ما موثر هستند 4- روابط نهوه قرار گرفتن اشياء و انسان در محيط را نسبت به يكديگر به ما مشناساند. هدف از نور پردازي نيز القاي حس مورد نظر و ايجاد زيبايي و كمال و عيب است. كه در رنگ اميزي لباس بازيگران نيز شاهد ان بوديم.
* تحليل نما ها بلحاظ گرافيكي و بعنوان يك عكس .
هر نما به لحاظ گرافيكي به عنوان يك قاب تصوير به شمار ميرود و داراي ارزش تصوير و به عنواني ديگر يك فتو رمان به حساب مي رود كه البته اين مورد درباره ي فيلم هاي سينمايي بيشتر مصداق دارد.
اما تحليل نما ها به لحاظ گرافيكي : نماي كلي عمدتا توصيفي است. منظره و گروه شخصيتهاي داستان را در كل وسعتش نشان مي دهد همچنين مكان عمل را بدون اينكه حركات و جا به جايي اشخاص داستان را مورد توجه قرار دهد. توصيف ميكند. هر كدام از نما ها بلاحاظ گرافيكي / رنگ/ خطوط منحني / اوجاج و غيره قابل تفسير و تامل است كه ديگر توضيح ان ها در اينجا نميگنجد. روز حسرت نيز كم و بيش اين قوانين را رعايت كرده بود.




* تحليل صحنه پردازي: دكوراسيون و فضا .
صحنه پردازي درست در يك اثر هنري بسيار مهم و حائز اهميت مي باشد. دكوراسيون و فضا نقش اساسي در متوهم كردن / واقع نمايي/ ايجاد رعب و وحشت / نشان دادن بدي و خوبي/ خيال انگيزي و.... دارند كه از اين حيث نيز بايد به روز حسرت و طراح دكور و صحنه ان افرين گفت چرا كه با بينش كافي دكور ها را درست ميكردند مثلا در خانه حامد ما به در و ديوار ان كه نگاه ميكرديم با زدن تصاويري همچون ببر وحشي يا هر حيوان ديكر و فضاي تاريك و سياه ان حس اختناق / بدي / پستي و ظلم و... را ميديدم كه اين كار طراح بود كه خيلي هم خوب بود يا در منزل فريده دو عكس بزرگ و سياه سفيد از مسعود ميبينيم كه نشان دهنده ان است كه اين زن چقدر همسر خود را دوست دارد . ويا در خانه حاج رضا جلوگيري از تجمل گرايي مثل استفاده از مبل هاي ساده / زدن يك چادر در حيات و گوشه اي از ان خانه كه خانواده سحري خود را در انجا ميخوردند در عين ثروتمندي حاج رضا بي الايشي و ساده زيستي او را به نمايش ميگذاشت كه نوعي رويكرد به زنده نگاه داشتن سنت ها و سنت گرايي و ساده زيستي تقريبا يك خانواده اصيل ايراني و در كنارش مومن واقعي و... را گوشزد ميكرد واين كه ان ها تازه به دوران رسيده نيست. همچنين قاب زيباي الله بالاي سر معصومه و ديگر اسماء خداوند نشان از پاكي / سادگي و... را نشان ميداد از اين حيث نيز روز حسرت خوب عمل كرده بود. و دكوراسيون آن .
* نقد گريم / لباس و ظاهر گرافيكي بازيگران.
لباس بازيگران روز حسرت به لحاظ گرافيكي مناسب و معقول بود . اما گريم افراد: گريم معصومه و لباسش خوب بود. گريم نرجس: خوب نبود مژه مصنوعي ها تابلو داد ميزد/ استفاده از روژ گونه اون هم در يك جا به رنگ تيره يك جا به رنگ صورتي تيره اصلا قشنگ نبود يا گريم وي به هنگام سر خاك معصومه خيلي روش پرداخت نشده بود كه اين امر در ابتداي بزنگاه براي روي مرجان گلچين پس از فوت پدرش بسيار خوب پرداخته شده بود گويي كه او شبانه روز در حال گريه بوده است. گريم فرامرز قريبيان : عالي بود به غير از قسمت آخر كه او را جوان كرده بودند خيلي بد بود. گريم مهراوه : و لباسش عالي بود. گريم و لباس هاي پوريا پورسرخ: مطلوب و خوب به غير از رنگ خيلي كمي قهوه اي از موهاش كه خودشون هم گفته بودند ناراضي اند اما در قسمت هاي پاياني خوب شد. رحيم نوروزي: خوب بود. به خصوص سايه هايي كه زيز و بالاي چشمان او زده شده بود براي بد جنس نشان دادن كاراكتر.
* تحليل كارگرداني: شامل انتخاب موضوع / لوكيشن ها/ هدايت بازيگر/ دكوپاژ و...
سيروس مقدم كه با مجموعه نرگس شناخته شد و با پرواز در حباب سخن گفت با اغماء روي ديگري از خود را نشان داد و مخاطب را به فكر واگذار كرد و در روز حسرت نشان داد كه گارگردان قابلي است و اگر كمي تامل كند به جايگاهي ويژه به زودي خواهد رسيد هم اكنون كه با روز حسرت قسمت اعظمي از اين موفقيت را به دست آورده است.اما او اكنون بايد بداند كه انتظار مخاطب از او خيلي بالا رفته است و مي خواهد كه از او كارهايي بسيار عالي و يا به نوعي شاهكار ببيند. انتخاب موضوع از ديدگاه سيروس مقدم را بايد از زبان خود او شنيد اما بي ترديد او در اين فيلم نامه كه نويسندگي اش را عليرضا افخمي و سجاد ابوالحسني بر عهده داشتند چيزي دريافت كرده است كه كارگرداني اين مجموع با شرايط سخت را مي پذيرد و از سفر خود و خانواده اش به خارج از كشور صرف نظر ميكند. او چون با ژانر ماورايي همچون اغماء گل كرده است به نوعي شايد مخاطب وقتي كه اسم او را ببيند بر تيتراژ اين حس به او داده شود كه روز حسرت نيز رويكردي شبيه به اغماء خواهد داشت به خصوص كه اگر قبل شروع اين مجموعه نگاهي به صفحات روزنامه و اينترت نيز انداخته باشد و بداند موضوع برزخ است. اما با همه اين تفاسير او در روز حسرت چيز ديگري را مشاهده ميكند كه بسيار متفاوت با سريال پارسال وي مي باشد.
موضوع ساختار استوار و پيچيده اي دارد از قصه هاي كوچك و بزرگ تشكيل شده است كه هر كدام حرفي براي گفتن دارند و در انتهابايد به وادي برزخ كه بر مبناي ان سريال ساخته شده ختم شود و برنامه ريزي گردد . شروع / نقطه اوج / فرود و گره گشايي در اين فيلم زياد است ريتم كار نيز ريتم خوي است و تند حوادث جلو ميروند و همه اين ها دلايلي ميشود كه سيروس مقدم كار را بپذيرد.
* لوكيشن ها : انتخاب مكان فيلم برداري و ترسيم فضا ها بر عهده كارگردان است اوست كه بايد معين كند كه اين سكانس در كجا گرفته شود چه ميزان فضا احتياج دارد و فضا چگونه بايد باشد و به طراح دكور دستور دهد كه در اين مكان به چه چيزهايي احتياج دارد. و در كل فضا را با جريان فيلم همراه سازد. كه در روز حسرت لوكيشنها بسيار خوب بود از شركت گرفته تا خانه ها و دفتر نرجس و.....
* هدايت بازيگران: هدايت بازيگران در اين مجموعه به علت فرشدگي كار و توليد و تدوين و هزار مشغله ديگر كه كارگردان مي داشت . هوشمندي كرد و از بازيگردان استفاده نمود بازيگردان كار خانوم مهتاب نصير پور به خوبي روي بازيگراني همچون ليندا كياني تاثير گذاشت و او را همرا نقش و فيلم كرد بر روي ساير بازيگران همچون رحيم نوروزي/ مهراوه شريفي نيا و پوريا پورسرخ نيز تاثير گذاشت و هدايت ان ها بر سوي نقش شان را بر عهده داشت اما باز به دليل دير رسيدن فيلم نامه و گرفتن سريع فيلم برداري از اين كار وي باز ميموند كه در گفته هاي خود خانوم نصير پور بارز بود. استفاده از بازيگردان در اين مجموعه ها جرقه بسيار خوبي بود كه در اين مجموعه زده شد و كمك شاياني نيز به بازيگران كرد كه مي توان از اين نقطه نظر ارزيابي خوبي داشت كه در ديگر سريال ها و فيلم ها ما شاهد بازيگردان هاي خوب مثل خانوم نصير پور باشيم.
دكوپاژ و...
دكوپاژ به طور كلي 2 نوع است : ويژوال يا بصري: كه كاملا ذهني است و هميشه قابل اجرا است از اين نوع دكوپاژ در كارهايي كه از فشردگي تايمي برخوردار است استفاده ميشود. 2- پيكچرآن يا تصويري : قابليت تصوير شدن را دارد.
وظيف كارگردان :نظم / رهبري/ شم تجاري و اقتصادي / دكوپاژ / توانايي جسمي /انعطاف پذيري و شناخت كار همكاران از جمله وظايف كارگردان است.
در دكوپاژ اين موارد بايد نوشته شود. 1- مختصات نما : زاويه نما/ اندازه نما / حركت دوربين. 2- صحنه 3- سكانس 4- شرح ميزانسن 5- چگونگي بازي ها و حالات پرسوناژ 6- وضعيت جوي و محيطي (باران / مه) 7- نور پردازي 8- وسايل صحنه و دكور 9- گريم / لباس و صدا 10- جلوه هاي ويژه : مثل ايجاد اتش سوزي / تصادف / ايجاد مه و... 11- جلوه هاي ويژه الكترونيكي و كامپيوتري : مثل صحنه هاي بهشت برزخي و جهنم برزخي و... 12- زمان ( حال/ گذشته / آينده / گذشته در گذشته / آينده در اينده) كه از حيث اين موارد بيشترين ميزان ان را سيروس مقدم به خوبي انجام داده بود مگر در مواردي........ شرح ميزانسن ها بسيار عالي بود.
شكل قرارگيري دو پرسوناژ در مقابل يكديگر نيز مهم است . مثلا: 1- روبه رو 2- به شكل ال 3- در كنار هم مي ايستند 4- پشت به پشت 5- يكي پشت به ديگري مي باشد 6- قطري كه در اين سريال پرسوناژ ها نيز نسبت به يكديگر وضعيت مطلوبي داشتند.
مبحث دكوپاژ بس طولاني است اما من در اينجا به ذكر همين مواد بس بسنده ميكنم.
تروكاژ اين مجموعه نيز خوب بود. در كل كرگرداني آقاي مقدم مطلوب بود اما اميدوارم كه بهتر از اين ها شود . آرزوي موفقيت ميكنم و خسته نباشيد ميگويم.






* تحليل صدا و افكت ها بلحاظ فني يا ارتباط با موضوع .
صدا ها و افكت ها در اين مجموعه بسيار خوب بود. حس ترس وحشت و اختناق و دلهره با افكت هاي صدايي و موسيقي بسيار خوب به يكدگير پيوند خورده بودند. مثلا: موسيقي يا كريم يا رحيم يا غفور يا مجيد براي صحنه هاي بهشت بسيار عالي بود يا افكت و استفاده از گيتار برقي و صدايش و فريادها كه در نهايت به كلمه بلند خدا ختم ميگشت براي جهنم برزخي و برزخ متوسطين بسيار خوب بود يا همچنين ديدن خواب هاي نرجس و فريده در قسمت هاي اول كه به موجب مرگ معصومه مي انجاميد خيلي خوب و تاثير گذار بود همچنين كبريت آتش زدن هاي مسعود يا صداي قدم زدن ها و................ بسيار عالي بود. ديفوز هاي صوتي نيز خوب بود.
ديفوزيته صوتي: يكنواخت نمودن صدا هاي بازتابيده شده را در يك محيط / ديفوزيته صوتي ميگويند.

* تحليل موسيقي فيلم و نقش آن در واقع(تاثير و كاركرد موزيك در ايجاد حس / نوع موزيك و ...)
------------------------------------------------------
موسيقي هاي متن سريال (روز حسرت) و موسيقي ابتدا و به خصوص انتهايي ان از برترين موسيقي ها بود كه نه تنها در ايجاد حس فيلم بسيار موفق بود بلكه در بيداري انسان ها نيز نقش به سزايي داشت. موسيقي انتهايي اين مجموعه كه از مجموعه آثار مولانا انتخاب شده بود بسيار عالي و ستودني بود كه با صداي آقاي مقداد شاه حسيني خوانده شده بود. اين كه واقعا ما انسان ها از كجا آمده ايم؟؟؟؟؟؟؟ و آمدن هر كدام از ما بهر چه بوده است؟؟؟؟؟؟؟ سوالي است كه همه ما انسان ها داريم اما پاسخ ان را نميابيم مگر در روز قيامت و از جانب خداوند. اينكه وطن واقعي ما كجاست؟؟ سوالي مبهم و در عين حال واقعي است. و اينكه در نهايت امر به كجا مي رويم نه نما بي وطنم نيز پرسش ديگري است از جانب بشر امروزي كه شايد اصلا به اين موضوعات فكر نميكند وانچنان در زندگي دنيوي و ماشيني خود غرق گشته است كه ديگر فرصتي براي خود نميذارد كه به مسائل ماورايي و آخرت خود نيز كمي بينديشد. كه اين موسيقي و اين شعر كاري كرد كه كمي مردم و ما انسان ها به خود بياييم و حواس كارها واعمال مان را داشته باشيم. ارتباط متن شعر با مفاهيم فيلم هم كه همه ميدونم دريافت كرديد پس نيازي به توضيح من نيست.

اين بود تحليل و نقدي بر سريال روز حسرت ببخشيد كه طولاني شد ميدونم حوصله خوندن را نداريد اما اين را سيو كنيد بر روي رايانه خود و بعدا بخوانيد خالي از لطف نيست در ضمن من سعي كردم الفاظي را كه شايد معني ان ها را ندانيد يا كلمه را نتونيد به شكل صحيح انگليسي ان بخوانيد به فارسي نوشتم و توضيحاتي را هم در مورد ان دادم. فرصت خوبي بود براي گذري بر اين مجموعه يك هفته است كه مينويسم . دستم شكست ديگه.

شاد و سربلند در پناه خداوند باشيد








نوشته شده توسط رزا در 0:18
جمعه دهم آبان 1387
نقد سریال (روز حسرت) به قلم بچه های وبلاگ


پرنیا


به نظر من روز حسرت در كل سريال بدي نبود ، خوب بود ولي دچار نقصان هايي بود . از نظر من اغما اقاي مقدم خيلي بهتر از روز حسرت ايشون بود هم از حيث موضوع و فيلمنامه و هم روند سير داستان.
خيلي از دوستان گفته بودن كه پايان اغما ضعيف بود ولي به نظر من پايان روز حسرت از اغما هم ضعيف تر بود .
موضوع اصلي سريال درباره برزخ بود درسته ؟ ولي به عقيده من برزخ يكي از شاخه هاي فرعي داستان به حساب مي اومدو داستان بيشتر حول دو شخصيت مسعود و فريده مي چرخيد .
مخاطب خيلي نمي تونست روز حسرت و شخصيت هاش رو بپذيره يا بهتر بگم باور داشته باشه توي ديده شدن يه مجموعه يا يه فيلم باور شخصيت ها و داستان خيلي مهمه. مثلا شخصيت نرجس "رفتارهاي اون با مسعود و معصومه " خيلي غير قابل باوربود ( در مورد مرگ معصومه و رفتارش با مسعود اصلا از كسي كه چشم برزخي داره و يه خانم خوب برجستس توقع نمي رفت كه با پسر خودش چنين رفتاري رو داشته باشه ) وقتي نشه يكسري از نيازهاي ما تو اين جامعه كوچيك كه خانوادست تامين شه اونوقت كه ادم به يه جامعه بزرگ تر روي مي ياره كه پناه اوردن به اون مي تونه عواقب خطرناكي داشته باشه كه بعضي از اوقات جبران ناپذيرند مثل حامد كه به ظاهر دوست مسعود بود و اون رو وادار به خيلي از كارها مي كرد كارهايي كه با تربيت خانوادگي مسعود مطابقت نداشت.
در مورد قسمت اخر سريال هم وقتي ديدم خيلي جا خوردم به نظر من هنر فيلمنامه نويس و كارگردان اين نيست كه مخاطب بتونه پايان داستان و يا خط سير داستان رو حدس بزنه ولي متاسفانه پايان روز حسرت قابل حدس براي همه بود .
يه فيلم خوب بايد طوري باشه كه هر دقيقه مخاطب خود رو غافلگير كنه و تماشاچي پيوسته به دنبال پايان جديدي برا فيلم باشه.
نمي دونم كمبود وقت يا اضطرس كاري باعث شد كه اخرش اينطور تموم شه يا موارد ديگه ............. ولي از اقاي افخمي انتظار چنين پاياني رو نمي رفت كسي كه تونست پايان وفا رو خيلي عالي بنويسه .
مثلا در اون صحنه از داستان كه مادر فريده (الان اسمش دقيق تو ذهنم نيست شرمنده) به خواب نرجس مي ياد: – اگر قرار بود هر وقت سوال يا نكته اي گنگ و مبهم ما رو ازرده خاطر مي كرد و ما اخرش اينطوري به جواب مي رسيديم اونوقت هيچ سوال بي جوابي تو اين دنيا باقي نمي موند و ما همه چيزو مي دونستيم و هيچ وقت هم روز روز قيامت و پرسش وپاسخي وجود نداشت .
يا حتي صحنه اي كه همه در برزخ بهشتي بودن و مسعود توي اون برزخ كه حد فاصل برزخ بهشتي و جهنمي بود گير كرده بود ، به نظر من ما تعيين كننده نيستيم كه بخوايم جايگاه ادمارو تعيين كنيم حتي در فيلم هامون .
- صحنه هاي مربوط به برزخ بهشتي مطلوب از اب در نيومده بود ولي برزخ جهنمي و برزخي كه مسعود در اون بود خيلي خوب بود .
- استفاده از كلمه "جنگل" براي برزخ بهشتي مناسب نبود مثلا اگر مي گفتند اون برزخ مثل يه باغ بهشتي بود خيلي بهتر بود (البته اين فقط نظر شخصي منه)
در مورد مسعود هم كه در اخرمثل معصومه روي اون تخت خوابيده بود نمي دونم كه چي بايد بگم اخه مگه مسعود به طور عمد باعث شده بود كه معصومه فلج بشه كه حالا خودش هم بايد همونطور قصاص شه .
به نظر من خداوند وقتي مي خواد به كسي پاداش بده يا حتي كسي رو قصاص كنه به نيت و قصد ادم ها نگاه مي كنه مثل كسي كه قتل غير عمد انجام مي ده خوب واضح است كه قصاص اون با كسي كه قتل عمد انجام داده يكسان نيست چه مثال خشني زدم اين رو گفتم برا اينكه سوء تفاهم نشه و منظورم رو درست بيان كرده باشم. در كل منظورم به اين بود كه قصد ونيت ما ادم ها در انجام هر كاري خيلي مهمه.
ولي با همه اين ها، بازي هاي خيلي خوبي ارائه شد اقاي پورسرخ ، قريبيان و خانم شريفي نيا خيلي عالي بازي كردن و همچنين عوامل زحمت زيادي كشيدن واقعا جاداره بااينكه دير شده به همشون خسته نباشيد بگم و همونطور كه اول گفتم در كل كار خوبي بود .





--------------------------------------------------------------



نیلوفر

پایان روز حسرت و نشان دادن شخصیتها در بهشت نمایانگر این نبود که این آدمها همه به بهشت رفتند و عاقبت به خیر شدند چون مثل خیلی های دیگه که فکر می کنند واقعا این سکانس خنده داره من هم چنین نطری دارم اما از کارگردان با هوش و باتجربه ای مثل سیروس مقدم و نویسنده ی خبره ای مثل افخمی چنین تصوری تا حدودی بی انصافیه و نظر من در مورد سکانس آخر سریال اینه که کارگردان و نویسنده با این صحنه ها قصد داشتند به نوعی به بیننده نشان دهند که جای چنین افرادی در بهشت است جای افرادی مثل فریده که برای به دنیا آوردن فرزندش و برای بهتر زندگی کردن خودش توی این دنیا و دنیای آخرت تن به دشواری و عذاب برای ترک اعتیادش داد یا فردی مثل حاج رضا که برای مرتکب نشدن به گناه تمام سعی خودش رو کرد که به فریده برای ترک کردنش کمک کنه هر چند که باور و قبول فریده به عنوان زن دوم پسرش برایش دشوار بود وخیلی از نکات مثبتی که ما توی شخصیت نرجس می دیدیم اینها همه به بیننده کمک می کنه که بفهمیم مقصود نویسنده از نحوه ی پایان دادن به سریال نشان دادن این موضوع بوده که جایگاه چنین افرادی که دارای گذشت و اراده ی قوی برای رسیدن به متعالی ترین هدف هستنددر بهشت است.
سریال دارای ضعفها و خورده شیشه های دیگری هم بوده که می توانیم به علت شتاب در ساخت و تدوین از انها چشم پوشی کنیم .
اما بازیها و حسهای به جا و قابل قبولی که ما در چهره ی مهراوه شریفی نیا- فرامرز قریبیان - پوریا پورسرخ و رحیم نوروزی می دیدیم باعث شده که این سریال به پربیننده ترین سریال رمضانی تبدیل بشه و اکثریت نظر مثبت مخاطب را جلب کنه.
به نظر من اگر به جای نشان دادن رفتن نرجس در بیداری به برزخ ان را در هنگام خواب دیدن نرجس به تصویر می کشیدند شاید دارا بودن نرجس از چشم برزخی برای بیننده قابل باور تر بود . و اگر در آخر مشخص می شد که دلیلی برای این همه نفرت و دشمنی دو شخصیت حامد و فریده وجوددارد سریال بیننده را بیشتر از اینها راضی نگه می داشت.سیر انتقادها به سوی آن کمتر می شد.




------------------------------------------------------------



فاطمه(فاطیما)



در مورد نقد کوتاه و مختصر میگم که سریال "روزحسرت" اخرش خیلی قشنگ تر و بهتر و جذاب تر میتونست باشه و اینکه فریده فوت کنه و بعد فوت فریده مسعود فلج بشه تا اخر عمرش.دیگه اینکه باید حامد هم به صورتی که خود کارگردان میدونست باید فوت میکرد.
ودیگه اینکه مسعود و خانوادش(حاج رضا و نرجس)باید میفهمیدن که فریده همه چی رو به معصومه گفته و نباید شخصیت فریده جلوی خانواده ی سرمد اینقدر مظلوم جلوه کنه و شیطنت هایی که فریده کرده در حق مسعود اشکار میشد.
البته این سریال جای بحث های دیگری هم داشت که دیگه عقل مبارک بیش از این قد نمیده
و در کل و جمع بندی سریال خوب و قابل قبولی بود






-------------------------------------------------------------




نرگس


"روز حسرت" عنوان برترین از نظر منتقدان و بهترین از دیدگاه مخاطبان رو در ماه مبارک رمضان سال 87 نصیب خودش کرد. راستش برای ایراد گرفتن به جنبه های تکنیکی کار روز حسرت سریال خوبی نیست چون در شرایطی گرفته می شد که اگر ضبط امروز تموم نمی شد، شبکه اول 3-4 روز بعد ساعت 10 چیزی برای پخش نداشت(البته این مورد در روزهای آخر خیلی صدق می کنه)تنها ایرادی که می شه گرفت نحوه فیلم برداری بود که آقای مقدم یکبار در کل قسمتها از ریل و چرخش دوربین استفاده کردند ( که اتصافا خود من شخصا سر اون قسمت سر گیجه گرفتم!)و بعد از آن به کل استفاده از این نوع فیلم برداری رو فراموش کردند اما انصافا با اینکه کار سریع و تندی بود به لحاظ تدوین و جلوه های ویژه خیلی خوب بود.
1- شخصیت پردازی روز حسرت ضعیف بود اما دیالوگ های قوی ای برای ارتباط با مخاطبش داشت.تنها ایراد هم شخصیت"نرجس" بود که کمی توش اغراق شده بود. چون در نشانه مومنان 4 چیز هست که یکی از اونها اخلاق و روی گشاده است. نرجس این ویژگی ها رو داشت اما می دیدیم که با مسعود بعد از مرگ معصومه خیلی بد رفتاری می کرد.
2- فکر نمی کنم آقای افخمی یا مقدم در زمینه مذهبی چیزی کم داشته باشند(البته با حضور جناب گلی) اما این خیلی واضحه که خداوند برای ارسال پیام به بنده خودش از خواب هم استفاده می کنه و اصلا در داستان حضرت ابراهیم وحی امتحان عظیم خودش رو توی خواب به حضرت می ده. بنابراین احساس می کنم یه خورده بی مورده که روایتگر داستان از چنین سند مهمی چشم پوشی و به گزینه هایی مثله مترو رجعت کنه.
3- چیزی که در آخر کار احساس می شد این بود که عوامل خیلی سریع کار کردند و تنها مبنا بر گرفتن بوده و هیچ توجهی به کیفیت کار نشده. به نظر من قسمت آخر ضعیف ترین قسمت کار بود. صحنه بیمارستان رو به خاطر بیارید که چقدر فقط بر دیالوگ ها تکیه شده بود و همه چیز روایتی بود. حتی صحنه تصادف که می تونست مثله تصادف قسمت اول پر از هیجان و دلهره و از اون مهم تر تحسین بر انگیز باشه خراب شد.


افسانه بایگان: به لحاظ افسانه بایگان خیلی کم بود...می تونست بالا تر باشه و بهتر بازی کنه. البته خوب بود نه عالی ولی امسال بین اون و پروانه معصومی نمی شه گفت که پروانه معصومی بهتر نبود.
فرامرز قریبیان: او هم مثله خانم بایگان. در صورتی که اهل سینما می داند که انسان گزیده کاریست و ترجیح می دهد که کار نکند اما کار خوبی انجام دهد، انتخاب و ریسک بزرگی کره بود، اما بازی خوبی در حد قریبیان...نه!

مهراوه شریفی نیا: نمی دونم چرا اکثرا در سریال های ماه رمضان بازی بزرگان ضعیف است و تازه واردان و جوانان در صورت باز خوب خیـــــــلی دیده می شوند. مثله پورسرخ-کوثری-ارجمند و... در صاحبلان(البته در صاحبدلان بازی بزرگان هم عالی بود)،رئیسی-طباطبایی-تفتی در میوه ممنوعه یا حتی حامد کمیلی در اغما. مهراوه را هم می توان در همین دسته اعلام کرد. چرات که دختر با هوشی است با بازی عالی و اینطور که بویش می آید...خوش اخلاق!

پوریا پورسرخ: خودش که می گفت نقطه عطفش است! منهای چندین قسمت با بازی های تکراری، گاهی آنقدر خوب بازی کرد که من باورم نمی شد خود پوریاست!(مثله سکانس ورود فریده به خانه پدریش). او را هم با کمی ارفاق امسال هم می توان در لیست همان جوانان جای داد.

علیرضا افخمی: پارسال اغما را نمی دیدم. در حد 7-8 قسمت. اما می دانم افخمی که ما فکر می کردیم این افخمی نیست. وفا افخمی در کنار لطیفی بود که"وفا" شد. نویسنده ای باهوش... اما در این سریال بی دقت!

و...سیروس مقدم: می گویند انسان با هوشی است. اما من فکر نمی کنم. سرعتی که او داشت را لطیفی هم در صاحبدلان داشت. اگر او هم با هوش بود ، چرا فاصله " روز حسرت" و " صاحبدلان"زمین تا آسمان است؟





------------------------------------------------------






امیرحسین


یکی از سزیال های باکس ماه رمضان سریال روز حسرت بود که بزرگانی چون فرامرز قریبیان ,افسانه بایگان وستارگانی چون پوریا پورسرخ,مهراوه شریفی نیا ولیندا کیانی برای کارگرگردانی با هوش وکار بلد به نام سیروس مقدم ایفای نقش کردند.نظر شخصی من در مورد سریال اینکه اقای مقدم چندین موضوع رو مثل اعتیاد زنان ,ربا ونزول,سقط جنین,ازدواج مجدد,قصاص در این دنیا,دین کسی به گردن داشتن وموضوعات ریزتر دیگری را در قالب یک سریال ماورایی به تصویر کشید. سریالی که بهترین حسن ان این بود که بیننده را منتظر نمیگذاشت .بازی خوب بازیگران وهیجانی که در پایان هر قسمت از سریال وجود داشت ببینده را برای قسمت بعد دعوت میکرد. اما ایا اعتماد مسعود به دوست ورفیق خود حامد بیش از اندازه نبود.او که جوانی تحصیلکرده که درخانوادهای تحصیلکرده ومتدین بزرگ شده است چگونه میتواند اینقدر به رفیق خود اعتماد داشته باشد که ریز زندگی اش را برای او باز گو کند.ایا مادر مسعود نمیتوانست کمی با فرزندش صمیمی تر باشد. چرا که خود او یک وکیل بود وراه درست برخورد کردن را بهتر می دانست...........





-----------------------------------------------------------




شکوفه


1:هر دقیقه رفتن نرجس به برزخ واقعا مسخره بود
2:به اون موردی هم که نیلوفر جون اشاره کرد که کینه ی حامد به فریده برای چی بود و...موافقم
3:فریده که اینقدر مسعود رو دوست داشت چطور یکهو رنگ عوض کرد و ازش متنفر شد و 200 میلیون...؟؟؟؟؟؟؟؟؟
4:از اینکه نرجس ادم درستکاری باشه شک دارم چرا اون به قسمت و خواست خدا معتقد نبود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟همش فلج شدن معصومه رو گردن مسعود بیچاره می نداخت و فکر می کرد مسعود باید با یه زن علیل تا اخر عمرش زندگی کنه؟؟؟؟؟؟؟؟
بدون بچه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
5:این که یه مادر شوهر عروسشو اینقدر دوست داشته باشه یه ذره تخیلیه
6:قسمت اخر که بهشت رو نشون داد...یعنی فریده باید همون جایی باشه که نرجس هم هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/نرجس که همش نماز شب میخوند و از حق مردم دفاع میکرد و ....باید سطحش با فریده که اون همه خراب کاری کرده یکی باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بهشت بودن فریده واقعا مسخره بود یعنی هر کسی که مادر باشه میره بهشت؟حالا هر گناهی هم که کرده باشه بخشیده میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دق دادن معصومه-باج گرفتن از مسعود-اعتیاد-خودکشی-زن دوم شدن -جالب اینجاست که خود فریده از مسعود خاستگاری کرد و اونوقت رفت ابروشو برد
خلاصه این سریال ایراد زیاد داشت
فکر کنم اگه کارگردان ماهری مثل لطیفی یا حسن فتحی یه سریال میساخت روز حسرت اول نمی شد
7:اون موقع که فریده خودکشی کرد و بردنش بیمارستان دکتر نفهمید که حامله هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!




-------------------------------------------------------




محیا




اگر اجازه بدين من دو مورد راجع به روز حسرت بيان كنم:(ضمن اين كه اين فيلم عالي بود،اما...)
1)در اين سريال نوع فيلمبرداري هنگام از استفاده از اتومبيل چندان جالب نبود و يه حالتي مثل الاكلنگ داشت.در صورتي كه در ساير فيلم ها يا سريال ها استفاده از فيلمرو چندان صحنه را نامتعادل نمي كرد.
2)لحن و صداي آقاي پورسرخ در اين سريال متاسفانه معقول و مناسب نبود.يعني هميشه صداشون زير بود و با صداي آروم حرف مي زدن.






------------------------------------------



مهم نیست



اولا در مورد جایزه ها و تشویق ها باید عرض کنم که در بین 3 رقیب روز حسرت ، باید از دو مورد طنز ( به دلیل عدم تشابه ژانر و مسایلی از این دست ) فاکتور بگیریم که د راینصورت میمونه فقط یک رقیب اونم همون سریال داداشی ها ( مثل هیچ کس ) که ....
در واقع باید بگم روز حسرت اصلا وارد کروسی برای رقابت نشده بود که بخواد مدالی به گردن بیاویزه و سر بالا بگیره گه اول شده
مدونیم که برنده میدون بی رقیب شدن چندان کار سختی نیست ولی خوب چه میشه کرد این سیاست صدا و سیمات و بالاخره باید مدالش رو به گردن یکی بندازه دیگه وگرنه رو دستش باد میکنه ....
و اما در مورد کارگردانی
آقای مقدم حیفه به خدا حیفه
کاش میشد اینارو باور کنید و بپذیرید که انتظارمون از شما خیلی بیشتر از این ملودرامهای بالیوودیه ( البته اگه بالیوود هم با توجه به پیشرفتهای اخیرش حاضر بشه نتیجه گیریهای عجولانه شما رو در سریالهاتون بپذیره )
سیروس مقدم کارگردانی که جنس تصویر و نما و کاشت دوربین رو خوب و حتی عالی ( و به روش خودش) بلده
کارگردانی که دکوپاژ و میزانسن هاش هیچ ایرادی نداره
کارگردانی که خوب زاویه رو میشناسه و خوب کنج لنزهای دوربینش مینشونه
کارگردانی که سریالهایی میسازه که به خوبی مخاطب رو به خاطر حرفه ای بودن میزانسن و نور و صدا و بازی و هیجانی بودن داستان پای تلوزیون نگه میداره و...
آره همه اینا هست اما فقط در چند قسمت اول و درست همینجاست که فاجعه شروع میشه
شاید در قسمت هفتم یا هشتم آروم آروم ، مخاطب ( حتی مخاطب عادی ) احساس میکنه که سر کاره و از اون موقع دیگه فقط روند نزولی داستان رو دنبال میکنه تا بفهمه آخرش قراره چی به سر بازیگرای مورد علاقش بیاد بازیگرانی که معمولا جزء زیباترین ها هستند ( بازهم بر اساس یک سیاست اشتباه ) و بعد هم که کم کم داستان نرم هندی پیدا میکنه و مخاطب به راحتی قسمتهای بعدی رو حدس میزنه ( هرچند واقعا هیچکس حتی سلمان خان و آیشواریا هم حدس نمیزدن فریده همون دختر مه لقا باشه و مسعود رو همون تختی بخوابه که زن علیلش خوابیده بود و .... )
متاسفم از اینکه چون میدونید مردم ، ماه رمضون پای تلوزیون میشینن و کار بازیگرایی رو که بهشون اعتماد دارن دنبال میکنن پس هرچی به دستتون میرسه تو این آش شله قلمکار میریزید و به خورد مخاطب میدید
یچاره مردم
بیچاره بازیگرا ...
( البته به مردمی که هنوز خاطره شیرین میوه ممنوعه و صاحبدلان رو در ذهن دارند هم بادی حق داد )
و اما نویسنده :
آقای قلم به دستی که با شونصد نفر هم مشورت کردی و از هزار تا عالم کمک گرفتی
........................................
چی بگم ؟
فقط میشه گفت افسوس ...
امیدواریم دیگه تکرار نشه
هرچند تاسف بر انگیز ترین چیز برای من خوندن مصاحبه هایی بود که توش نویسنده صد در صد از یه وجب روغنی که روی آشش جمع شده بود دفاع میکرد و با افتخار ....
بی خیال از این یکی بگذریم بهتره
و اما بازیگری
مهراوه ثابت کرد که خیلی باهوشه و ...
پوریا ثابت کرد که هنوز یاد نگرفته که دیگه تو موقعیت آزمون و خطا نیست
آقای پور سرخ به مخاطبی که به اعتماد بازی شما پای تلوزیون میشینه بیشتر فکر کنید و اجازه ندید با اسم شما و چهره شما هر چیزی رو به خورد مخاطب بدن
باور کنین از شما خیلی بیشتر انتظار میره
البته اگه بخوام در مورد بازی هم بگم همینقدر که مسعود از ژوبین خیلی فاصله گرفته و واقعا یه کارکتر دیگه شده بود میتونه بیانگر پیشرفت شما باشه
ولی یه ایراد بزرگ :
ترخدا نفستون رو ....
ترخدا بیانتون رو ....
ترخدا اضطرابتون رو ....

و اما افسانه بایگان و فرامرز قریبیان که اصلا سر جای خودشون نبودن ( البته ناگفته نباشه که حضورشون - به خصوص آقای قریبیان - خیلی در مدال گرفتن کار و جذب مخاطب موثر بود )

و رحیم نوروزی
خسته نباشید ؛ بابا دست مریزاد
ثابت کردین که کارتونو بلدین

و لیندا کیانی هم که ... ( موفق باشید خانم کیانی )

در کل میتونم بگم که من اگه یه روزی بازیگر شدم متنی رو که قراره روز به روز به دستم برسه و نتیجش معلوم نیست نمیپذیرم

( راستی گریه های آقای پور سرخ خیلی خیلی خیلی عالی ا ز آب در اومده بود )




------------------------------------------------



حدیث



نقاط قوت=صحنه های برزخ متوسطین عالی گرفته شده بود.صحنه های جهنم هم نسبتا خوب بود.موزیک متنی که انتخاب شده بود به نظرم عالی بود.خصوصا برای صحنه ی مرگ معصومه دراتاقش وصحنه های برزخ متوسطین وبرزخ جهنمی.همچنین موسیقی هر دوتیتراز جالب بودند.به علاوه بر خلاف نظر خیلی ها به نظر من فینال داستان عالی بود.چون به هر حال مسعود باید به سزای کاراش می رسید.وخوب شدنش نشونه ی بخشیده شدنش بود.
نقاط ضعف=صحنه های داخل ماشین خوب فیلمبرداری نشده بودند.یکسری گافها را در صحنه سازی داده بودند.مثلا بعضی جاها سر معصومه یه سمت بود وصحنه ی بعد جهتش تغییر کرده بود.زوم کردن نرجس به یک نقطه ونشنیدن صدای حاج رضا و مسائل دیگر کمی غیر واقعی بود.
در مورد بازی اقای قریبیان هیچ نظری واقعا ندارم.چون نقشی نداشتند که نیاز به بازی بخصوصی داشتته باشد و ایشون هم مثل اینکه همین موضوع را باور کرده بودند وسعی در درخشان نمودن این نقش نداشتند.
خانم بایگان بعضی صحنه هارا خیلی خوب بازی می کردند وبعضی دیگر خیلی غیر واقعی.بازمثل همان مات ومبهوت بودن بعد ازمرگ معصومه والبته صحنه های بهشت هم همینطور.
اقای پورسرخ به نظر من تنها نکته ای که بهشون لطمه واردکرد نفسشون بود که خیلی واضح به چشم می اومد.البته طبق گفته ی خودشون این موضوع برمی گردد به ضعف صداگذاری که کمبود وقت دلیل ان است.ایشون در صحنه های حسی فوق العاده بودند(صحنه های گریه شون-صحنه ی حرف زدن با معصومه در شب مرگش-علی الخصوص صحنه ی قسمت اخر سریال)همچنین بازی های عصبی شون هم باز بی نظیر بود مثل(تحدبد فریده در خانه اش-دعوا با فریده جلوی محضر-صحبت بافریده بعد از امدنش به خونه ی حاج رضا-نشان دادن عکسای فریده به خودش و لحن صحبتشون در ان سکانس و...)
خانم شریفی نیا هم در بازی نقشی نداشتند ویکی از نقاط قوتشان در اوردن نقش عاشق بودکه به نظر من بیننده باور می کرد که فریده عاشق مسعود است.چیزی که در شکرانه هم بازیگر تاجیکی به زیبایی نمایش داده بود.اما برعکس در سریال وفا (بابازی هانیه توسلی)خود من شخصا نمی تونستم بپذیرم که وفاواقعا عاشق زوبین است.اما یک نکته ان هم اینکه فریده حتی زمانی که می دانست مسعود عاشقش نیست و با وجود بی محلی های مسعود باز هم عاشق او بود.چطورشد که یکهو به این شدت رنگ عوض کرد.طوری که 200میلیون باج بخواهد یا ابروی مسعود را ببرد و..؟!!!!!!!!!!این قسمت به نظرم کمی غیرعادی بود.
لینداکیانی هم با وجودنقش والبته تجربه ی محدودش در بازیگری به زیبایی توانست از پس نقشش برایدوبابیننده ارتباط برقرار کند.
اقای نوروزی طوری بازی کردند که من بعضی جاها حامد را دوست داشتم وبعضی جاهاهم نه.خوب بازی کرده بودن.
در اخراینو بگم که درکل سریال زیبا واموزنده ای بودونباید انتظارداشت که باوجودوقتی به ان محدودی کاری بدون نقص واز هرنظر عالی ساخته شود.اما خب این سریال نقص هایی هم داشت که کارشناسان نقد بهتر انهارا می شناسند.




نوشته شده توسط رزا در 0:17
چهارشنبه هشتم آبان 1387
نقد سریال روز حسرت





با سلام


امشب ساعت 23 نقد یک (نقد سریال روز حسرت) قسمت دوم از شبکه اول سیما پخش می شود.






نوشته شده توسط رزا در 21:54 | لينک به اين مطلب |
شنبه چهارم آبان 1387
((دل خون))



با سلام


برای اطلاع هوادارن از اخرین اخبار از هنرمند محبوب پوریاپورسرخ باید به عرضتون برسوم



ایشان
به تازگی ایفای نقش در فیلم سینمایی ((دل خون)) به کارگردانی محمدرضا



رحمانی و
تهییه کنندگی مسعود اطیابی و با هنرمندی حامد بهداد...الناز شاکردوست...



حبیب دهقان نسب
را اغاز کردند.در ضمن این خبر برای اولین بار از طریق این وبلاگ اعلام



شده که باید از اقای پورسرخ بخاطر توجهشون به وبلاگ و هواداران تشکر کنم و برای



ایشان ارزوی موفقیت روز افزون می کنم.


با تشکر





نوشته شده توسط رزا در 22:18
عضویت در باشگاه هواداران





Powered by WebGozar

قالب وبلاگ

free Template Blog

قالب وبلاگ رايگان

قالب بلاگفا