[go: up one dir, main page]

ایکس پرشیا


  | انجمن ها | پاسخ | وضعیت | ثبت نام | جستجو | راهنما | قوانين | آخرین ارسالها |
انجمن ایکس پرشیا / خاطرات و داستان های سکسی / *** خاطره ای از سکس گروهی منو 5 تا دختر ناز نازی ***
. 1 . 2 . 3 . >>
پیام نویسنده
21 Sep 2007 00:01 - #


اولش بايد از آدمايي که حسود هستند خواهش کنم که جدأ از خوندن اين ماجرايي که براي من اتفاق افتاده خودداري کنن چون بعدش ميان اينجا و کلي فحش و بدو بيراه بار من ميکنن
خوب بريم سر اصل مطلب: راستش ماجرا از اونجا شروع شد که يک روز که من داشتم پياده سر کار ميرفتم ديدم که پنج تا جيگر خوشگل و ماماني که بين 18 تا 20 ساله معلوم ميشدن دارن از روبرو ميان و کلأ پيدارو رو هم سد کردن و همينجور که ميومدن مشغول خوردن بستني (از نوع قيفي ) بودن.يه جوري بستني ها رو ليس ميزدن که آدم ميخواست همونجا آبش بياد.اما من که معمولا دير ارضا ميشم آبم نيومد.وقتي که از روبرو به هم رسيديم من به بهانه تنه زدن خودمو به يکيشون مالوندم و گفتم : چي دارين ميخورين خوشگلا؟ به من نميدين؟ يکيشون که از بقيه خوشگلتر بود و بعدا فهميدم که اسمش شيرين هستش برگشت و گفت اينا براي تو کلفتن عزيزم.تا اينو گفت ميخواستم بپرم و همونجا وسط پيدا رو بکنمش اما خودمو کنترل کردم.نميدونم چي شد که يه دفعه وسوسه شدم دنبالشون را بيفتم.خلاصه رفتم دنبالشون اونام منو دور شهر چرخوندن تا آخرش رفتن تو يه پارک و روي دو تا از نيمکتا کنار هم نشستن.منم رفتم رو نيمکت روبرويي اونا نشتم.به من نگا ميکردن و همينجور ميخنديدن.منم بيکار ننشستم و پا شدم رفتم و به هر زحمتي بود سر صحبتو باهشون باز کردم.بعد از نيم ساعت به هر بدبختيي بود تونستم مخشون رو بريزم تو بشقاب.اسم يکيشون مهتاب بود و سارا و سميه و فريبا و سردستشون که از همشون خوشگلتر بود اسمش شيرين بودش.اين شيرين بدجوري چشممو گرفت.فريبا گفت ما امشب تو خونمون يه پارتي کوچولو داريم...شمام اگه دوس داشتين ميتونين بياين.من ديدم دور از ادبه که دعوت پنج تا خانوم محترم رو رد کنم بنابراين ازشون آدرس و گرفتم و ازشون جدا شدم...
شب حول و حوش ساعت 8 رسيدم به آدرسي که داده بودن .يه آپارتمان قشنگ و جمع و جور بالاهاي شهر بود.خلاصه زنگ و زدم و يک صداي نازي از بالا گفت: کييييييييه؟
منم گفتم که فلانيم و...درو باز کردو رفتم تو.ديدم بله دخترا مشغول رقص و پايکوبين و انگار فقط منو کم داشتن.ولي يکم تعجب کردم چون به جز همون پنجتا جيگر هيچکي ديگه تو خونه نبود.آخه اونا گفته بودن پارتيه و منم فکر کرده بودم حداقل يک 30-40 نفري هستن.اما وقتي ديدم تنهام از طرفي خوش بحالم شد.گفت امشب يه حال اساسي رو اينجا افتاديم.خلاصه منم نصفي از لباسامو کندم و رفتم قاطي اونا شروع کردم به رقصيدم.همينجور که داشتيم ميرقصيديم ديدم مهتاب شروع کرده به استريپ کردن و همينجور يکي يکي داره لباساشو در مياره.رفته بودم تو بحر مهتاب که ديدم يه دفعه سارا شلوارکمو کشيد پايين.وووووووو حسابي کف کردم.کيره من که نيمه سفت بود شروع کرد به سفت شدن و شرتمو بيست سانت آورد جلو.در همين موقع سميه پريد جلو و از رو شرت کيرمو گرفت به زبون.واي چه حالي ميکردم.مهتابم ديگه الان کاملا لخت شده بودش و لباي منم تو لباي سارا قفل شده بود.ديگه ميشه گفت سکس دسته جمعيمون شروع شده بود.چون شيرينم داشت از فريبا لب ميگرفتو ميمالوندش.سميه اومدو محکم منو انداخت رو تخت.شرتمو جر داد.گقتم اين شورتمو مامانم بهم داده وحشي . گفت : مامامنتو بخورم که همچين پسره نازي زاييده. سميه خودش يه دامن پوشيده بود که گمونم شرت نداشت و وقتي نشست رو پام به خوبي گرماي کوسشو احساس کردم.شيرين گفت داري چه غلطي ميکني و به سميه اشاره کردو گفت اول بپر برو از تو کمد چندتا کاندوم ور دار بيار بعدأ...من گفتم حالا چرا چندتا؟ شرين جون گفتش آخه يکيش پاره شد از بقيش استفاده کنيم.من ديگه کم کم داشتم ديوونه ميشدم.دو ثانيه نگذشت که سميه برگشت و سريع کاندومو کشيد رو کير منو خودشم پريد رو پام.در يک لحظه احساس کردم که کيرم تا آخرش رفت تو.در همين هين مهتابم اومدو نشست رو دهنم .منم شروع کردم به کوس ليسي.عجب کوسي بود عجب کوسي بود.تو دلم با خودم ميگفتم کاش پنج تا کير داشتم همه اينا رو با هم يه دفعه اي ميکردم.واي چي ميشد پنج تا کير داشتم...وقت کردن سميه همش با خودم ميگفتم کاش زودتر تموم بشه و بتونم اين شيرينو بکنم.ميترسيدم قبل از اينکه به کردن شيرين جونم برسيم ارضا بشم.حتي وقتي به شيرين نگاه ميکردم کيرم چند سانت تو کوس سميه بزرگتر ميشد.خلاصه بعد از نيم ساعت سميه هم ارضا شد و از رو پام بلند شد.سارا و فريبا اومدن و دستمو با يه دستمالي بستن به تخت نميدونستم چه خوابي برام ديدن.و بعد ديدم که بعله شيرين خانومم هوس کرده يه حالي به ما بده.شلوار نازک و سفيدشو از پاش در آورد و اومد که بشينه روکيره من .کيرمو ميديدم که حسابي قرمز شده.در همين حال بودم که يه دفعه درد عجيبي تو پهلوي خودم احساس کردم.وااااااااي وقتي چشمامو باز کردم ديدم بابامه که داره با لگد ميکوبه تو پهلومو ميگه : پاشو کره خر ساعت از 8 هم گذشته بايد بري سر کار.به بخت خودم لعنت فرستادمو تو دلم گفتم آخه چي ميشد ده دقيقه ديرتر بيدارم ميکردي تا اين شيرين مادرجنده رو من بکنمش.خلاصه بلند شدم و رفتم.شب که برگشتم خونه با خودم گفتم امشب چندتا قرص ديازپام ميخورم و حتمأ ترتيبه شيرينو ميدم.اينطوري اگه کسي هم خواست بيدارم کنه بيدار نميشم...خلاصه قرصارو انداختم بالا و رفتم تو تخت خواب...اما وااااي خواب ديدم تو يه اتاقي زنداني شدم.يه دفعه يه يارويي که فکر کنم قزويني بودو هيکل گاو و کير خرو داشت اومد تو.تا صبح و ظهر منو کرد.هرچي هم ميخواستم از خواب بيدارشم نميتونستم.لنگ ظهر ساعتاي يک و نيم بود که از خواب بيدار شدم و ديدم تو بيمارستانمو بابام با قيافه عمر واستاده کنارم

tablo
اعضا




کاربر درجه 3
21 Sep 2007 00:43 - #


نوش جونت

الهی ما هم از این خوابا ببینیم

زندگی مانند پلی است .... باید از روی آن رد شوی .... سعی کن روی آن خانه نسازی!!!

kohestan
اعضا




کاربر درجه 3
30 Nov 2007 13:06 - #


اهي بميرم برات

toh
اعضا




عضو تازه وارد
10 Dec 2007 22:39 - #


بابا تو ديگه كي هستي!!!

arash_honest

arash_honest
اعضا




عضو تازه وارد
22 Jan 2008 06:58 - #



خواهرتو

Ali Maldini

alirezaheidari
اعضا




عضو تازه وارد
1 Feb 2008 17:52 - #


بدک نبود.

aiwa
اعضا




عضو تازه وارد
15 Mar 2008 19:20 - #


خوب بود آقا

I love you

Yasin_golam
اعضا




عضو تازه وارد
15 Mar 2008 20:39 - #


ای ول بابا تو دیگه کی هستی دست الیاسو بستی بین مهتاب و شیرین بگو مال کی هستی

گرسخن بی پرده گفتم تو مرا بخش ای رفیق ............. در جهان بی پردگی ها دیده ام از این و آن

zapata_kon_golabi
اعضا




کاربر درجه 2
11 Apr 2008 19:34 - #


دمت گرم انشا... خوابت به واقعيت تبديل بشه

البته اولي نه دومي

Mehrdad resid be # Dead End #

meh_landan
اعضا




کاربر درجه 2
6 May 2008 04:09 - #


بابا ایول با این خواب دومیش مسخره بود اما اولی رو من قشنگ رفتم توحس

معنی حقیقی عشق سکس است

nilofarjoon
اعضا




عضو تازه وارد
. 1 . 2 . 3 . >>
جواب شما
               
     

» نام  » رمز عبور 
برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.
 

Online now: Guests - 329
Members - 40 [ saman_penis, elena_loos, pesare_bad, manndana86, fffelvis, barbary, darioush_kabir, reza5000, tresca, masloob_0, filecyb, john111, sadooni2005, reza77, top17, jaghi1347, ensanmamoli, ariahassani, cilva, Ali206, arian_radeon, saeid_re2006, arpourasl, geladiator_master, moochooloo, aliresa, mehran666123, saharesexy, blue_cock, fire_love, samirsafa, alpacino1980, internet, ghesmat, Hasan1361, vahidandy, pooya66, mani_t_a, bb_bemiram, sm_hamzeh ]
Most users ever online: 568 [26 Sep 2008 13:21]
Guests - 521 / Members - 47
Powered by MiniBB