Notice: Undefined offset: 3 in /home/ipmask/public_html/index.php on line 578

Warning: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at /home/ipmask/public_html/index.php:578) in /home/ipmask/public_html/index.php on line 1169

Warning: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at /home/ipmask/public_html/index.php:578) in /home/ipmask/public_html/index.php on line 1176

Warning: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at /home/ipmask/public_html/index.php:578) in /home/ipmask/public_html/index.php on line 1176

Warning: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at /home/ipmask/public_html/index.php:578) in /home/ipmask/public_html/index.php on line 1176

Warning: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at /home/ipmask/public_html/index.php:578) in /home/ipmask/public_html/index.php on line 1176

Warning: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at /home/ipmask/public_html/index.php:578) in /home/ipmask/public_html/index.php on line 1176

Warning: Cannot modify header information - headers already sent by (output started at /home/ipmask/public_html/index.php:578) in /home/ipmask/public_html/index.php on line 1176
درد دلهاي من و آسمان
[go: up one dir, main page]



   مالکان پررو   

شاید از عنوان مطلبم تعجب کنید اما میخوام مطلبی را که این روزها خیلی مهم شده را مد نظر داشته باشم

مسئله ازاونجا شروع شدکه یک روز یکی از همکارها حین صحبتهاش گفت اجاره بهای خانه در یک منطقه این مقدار شده ...... من تعجب کرده و زیاد جدی نگرفتم .... اما روزی که قرار شده خودمان  دنبال خانه باشیم.....

خلاصه قرار شد که دنبال خانه برای سال بعدی باشیم   با کمی گشت و گذار در این معاملات مسکن دریافتیم که ای بابا .......... تمامی اجاره بها ها افزیش صعودی داشته ........ در نگاه اول همه توجه ها به این مالکان محترم  معطوف می شه ........ اما با کمی کنجکاوی  دلایل پشت پرده ای هست که

شاید گفتنش هم دردی را دوا نکنه .........  اما بذار بگم که  دراین زمانه  یک جوان  چجوری میتونه  حساب دخل و خرجش را تنظیم کنه

اجاره مسکنی که در یک دو ماهه به اندازه  بیست و سی میلیون تومانی میرسه

جالب اینکه حقوقهای دریافتی  با هیچگونه افزایشی  همچنان در حالت سکون میباشه

قیمت میوه ............. قیمتهای حبوبات و غیره .............. و از پوشاک هم که بگی ........ سرت سوت  میکشه ....... کی هست به این چیزها پاسخی بده ....... ایا این تزهای اقتصادی دردی از این قشر از جامعه را حل خواهد کرد

اره  یک مالک اجازه داره که اجاره بها را افزایش بده ...... حالا این مستاجر بینوا  در این شهر شلوغ چیکار کنه ........... ایا شما راه حلی دارید .........

 

 

لینک
یکشنبه ٦ امرداد ،۱۳۸٧ - صبا

   غریبانه   

تنهایی ....... یا اصلا نمیدونم چه کلمه ای براش استفاده کنم

ماجرا از این قرار ه که من سرگرم کارم بودم و پشت سیستم خودم مشغول کار........ داشتم صدای خنده های همکارهامو میشنیدم ......... اما زیاد کنجکاوی نکردم

بعد مدتی قدمی زدم و به یکی از همکارها  ....... جویا ی احوال شدم  دیدم که سرش شلوغ

یک دسته گل بزرگ وزیبا رو میز دیدم ............... گفتم به به  چه خوشگل ........... این مال کیه

روی کاغذ دسته گل نگاه کردم دیدم که یکسری اسم نوشته شده بود و در اخر روز پدر را به اقایان تبریک گفته بودند

من تازه دوریالی ام اقتاد که ای دل غافل  فردا روز پدر بوده و این به همین مناسبته

اره ...... اونها همچنان سرگرم کارخودشون بودند........ دسته گل با تشریفات خودش تقدیم مدیر عامل کردند و تبریکات گفته شد

من بابت این حرکت همکار هام خیلی ناراحت شدم .......... گفتم کمش به من هم میگفتین

اما دیگه کار از کار گذشته بود ......... حرفهای اونها مرامجاب نمی کرد

دیگه باکسی کاری نداشتم

دیدم که ............. اره من بودم با این تنهایی خودم

سخته که بعد دوسال همکار بودن ........ احساس کنی باز درمیان  اونها غریبی

این غریبی با من بود ................... چی میتونستم بکنم ...... یک جایی خوندم که نوشته بود تنها چیزی که میتونه ادما را تغییر بده اینکه  ......... ادم باید نگاهش را نسبت به مسائل تغییر بده

این من بودم که باید با این مسائل کنار بیام .................. واژه  تنها یا غریب ........ و غیره

همه بخشی از زندگی من هست که دارم تجربش میکنم

حالا با یک نگاه مثبت باشه یا یک نگاه  افسوسانه

لینک
پنجشنبه ٢٧ تیر ،۱۳۸٧ - صبا

   اولین نوشته 87   

سلام
به اخرين بروز رسانی که نگاه ميکنم فاصله زمانی را که به اين خانه کوچيک خودم سری نزدم بيشتر از دو ماهی ميشه .....خودم هم باورم نميشه
در اين مدت در گير کار و تغييرات و تحولات سال جديد بودم که اصلا شروع سال جدید  و اينکه بيست روز تعطيلی را چيکار کردم را  ......زيا د در خاطره ندارم
ميدونم که اين زمانی که ازدست داده ام ......... چه خوب يا بد  سعی ميکنم که به خوبی ياد کنم در محيط کار هر از گاهی يک تحولاتی صورت ميگيره  .......افرادی که تغيير شغل دادند و رفتند
و يا کسانی که دنبال پروژه های جديد کاری هستند
اينکه بتونی خودت را همسو با پيشرفتهايی که هست بکنی  بهتر به نظر ميرسه
کشف و ياد گيری مطالب جديدبرای من انگيزه بيشتری برای ادامه کار ميده
در محيط کاری که هستم  بيشتر افراد از اين که من اينهمه پيگير کاری هستم  ....به مزاح ميگويند وای از دست خانم ...... هرچند برای من فقط پيشرفت کار و اينکه وظايف م را مثبت انجام بدم  مهم ميباشد
نظر ديگران نيز قابل احترام هست اما بايد جنبه های مثبت کار را ديد
اميدوارم که همه در کارها ومراحل زندگی شان موفق باشند

 

لینک
جمعه ٢٧ اردیبهشت ،۱۳۸٧ - صبا

   حلوا   

نمیدانم چه اندازه این مطلب صحیح است اما یکی ازدوستان میگفت که بخاطر انتخابات  روز ۲۴اسفند اینترنت در ایران بزرگ تعطیل خواهد بود .......صحت مطلب با این دوست
اما اگر درست باشه ....فلسفه این کار را نفهمیدم
 این روزا مصادف با تعطیلی روزهای خاصی بود ............که باعث دو روز تعطیلی برای ما شد
بعد کلی کار ... استراحت هم خوبه ....... هرچند از دوستان که پرسیدم بخاطر اخر سال و کارهای ان  ........مجبور شده بودند که این روزها سر کار باشند
اره باید این افراد را و کلی افراد دیگه که  بخاطر بعضی چیزها بایستی سر کار باشند ...یک خسته نباشید  براشون میگیم
من امروز کلی کار کردم ..........کار خونه ........ویک چیز دیگه به کمک مامانی  کمی حلوا درست کردیم ........به همسایه مان نیز دادیم ........میگن وقتی حلوا درست میکنی کمش به هفت همسایه اطراف خودتون از این حلوا برسانید
این کلمه هفت که اسرار خودش را داره   این حرفی که مامان میگفت
هرچند من خودم هم یادم که مامان بزرگم همیشه این را رعایت میکرد......قبل از اینکه اجازه بده ما ناخنکی به حلوا بزنیم یک فاتحه به روح مردگان میفرستاد و کمی را هم پشت بام خانه میانداخت .........بعدش به ما میداد
ما هم بعدش خوشحال که  میخوریم .............
اره ... این هم خاطره بود..........
لینک
شنبه ۱۸ اسفند ،۱۳۸٦ - صبا

       

 از خدا پرسیدم چی دوست داری ؟ گفت : سخاوت . دیوانه گفت: حماقت . غم گفت: ملامت . کوه گفت: صلابت . معشوق گفت : نگاهت . فدای تو که گفتی : رفاقت
لینک
یکشنبه ٥ اسفند ،۱۳۸٦ - صبا

       

چارلی چاپلین به دخترش: تا وقتی قلب عریان کسی را ندیدی بدن عریانت را نشانش نده! هیچ گاه چشمانت را برای کسی که معنی نگاهت را نمی فهمد گریان مکن قلبت را خالی نگه دار اگر هم یه روزی خواستی کسی را در قلبت جای دهی سعی کن که فقط یک نفر باشد به او بگو که تو را بیش تر از خودم وکمتر از خدا دوست دارم زیرا که به خدا اعتقاد دارم وبه تو نیاز دارم
مطلب جالبی هست که به خواندنش میارزد
راستی امروز یک روز  خاص برای جوانهای عاشق هستش
این روز برتمامی عاشقان .. پیر و جوان و همه عاشقان کوچک و بزرگ  مبارک باشه یک خبراینکه در عربستان اعلام شده که  هیچ کس حق نداره گل رز قرمزی بخره یا بفروشه
تا جایی که پلیس اقدامات مقتضی را انجام خواهد داد
این هم گلهای مخصوص
لینک
پنجشنبه ٢٥ بهمن ،۱۳۸٦ - صبا

   سکوت   

امروز روز تعطیل بود ........ بعد کلی کار حالا نشسته ام پشت این کام که یک چیزی بنویسم

برادرام دارن یک فیلم تماشا میکنند انهم بدون صدا ......... این در نوع خودش جالبه

این کاار ......من را به یاد این افرادی که قدرت شنوایی ندارند انداخت که اونها چه جوری به یک فیلم نگاه میکنند و برداشتهای اونها چی هست

به نظر من انها ادمهای صبوری هستند ........ من که حتی برای تماشا فوتبال باید صدای اون بلند کنم ....... تصورش برام سخته .........

اره عزیزان ...... ادم بعضی وقتها نعمتهایی که خدا بهشون داده ...را فراموش میکنه و یک تلنگری ساده و یا یک اتفاقی که میتونه برای خودش هم باشه ..... قدرش را میدونه و اونوقت میفهه

اره همین دیگه .......میشه چند دقیقه کوتاه هم شده به یک دنیای بدون صدا فکر کرد و تصورش را کرد

به نظرتون این دراین دنیای شلوغ ....... آرامش بخش نخواهد بود ....... میدونم که همه ما نیاز به یک سکوت ارامش بخش توی زندگی داریم

لینک
دوشنبه ٢٢ بهمن ،۱۳۸٦ - صبا

       

دیروز یک مطلبی در مورد کار خونه نوشته بودم حالا که نگاه میکنم میبینم اثری ازش نیست

طبق معمول حواسم جمعی کار دست ادم میده

اره خلاصه مطلب اینکه دیروز بعد کلی کار کردن حسابی خسته شدم بودم و برای خودم خسته نباشی خانمی .... نوشتم که گویا این کامپیوتر با ما سر سازگاری نداشت

هرچند دوباره میگم ......... دست تمامی خانمهای خانه داری که بدون منتی.... حتی حق وحقوقی ....... در خدمت خانواده هستند ودست بوس شان نیز هستیم

لینک
شنبه ۱۳ بهمن ،۱۳۸٦ - صبا

       

امروز اخر هفته بود مثلا زودتر میتونستم خونه بیام .... شب به خواهرم گفته بودم که زود میام

بعد کلی کار ... مجبور شدم که تا بعدظهر هم در محیط کار باشم ............ دیگه خسته شده بودم .... حوصله هم سر رفته بود ... اماده شدیم برگشتیم به خونه و اینجا هم مجبور بودم که یکسری کار انجام بدم

از دیشب تدارک ابگوشت را دیده بودم که برگشتنی دیدم .... برادرم کارهای بعدی را انجام داده و اماده خوردن هست .......... اره من نخوردم اما بعد سه ساعت کار خسته بودم جالب اینکه سبزی هم بایدپاک میکردم ..........

سر شب ... داداشی از بیرون اومد یکسری خرید کرده بود داد به دستم و کنجکاوانه بازش کردم وای .... چه پیراهن خوشگلی

خواهر کوچیکم ....... سر صدا کرد که نه این مال منه و خیلی نازه

من بدو بدو پوشیدمش ویک نگاهی کردم و می گفت که نه خیر بگو برای کی خریدی !

حالا یک چیز جالب تعریف کردنی این که ....... وقتی از سرکار برگشتم رو میز اشپزخانه یک ظرف که در اون مقدار گوشت بود دیدم

پرسیدم این چی ....... یکی از بچه گفت نمیدونیم ...... احتمالا گوشت نذری باشد

جالب اینکه روش هم نوشته شده بود طبقه چندم ...........گفتیم کی اورده ... کی داده ....... کسی نمیدونست

این هم از عواقب اپارتمان نشینی امروزی هست که همسایه .......... همسایه خودش رانمیشناس

لینک
پنجشنبه ۱۱ بهمن ،۱۳۸٦ - صبا

   فروغ   

پرنده مردنی است

دلم گرفته است دلم گرفته است به ایوان میروم و انگشتانم را بر پوست کشیده ی شب می کشم چراغ های رابطه تاریکند چراغ های رابطه تاریکند

کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخاهد برد

پرواز را بخاطر بسپار

پرنده مردنی ست

در نظر کسی که پرواز را نمی داند ، هرچقدر بيشتر اوج می گيری کوچکتر ميشوی(ویولت

رنگی کنار شب
بی حرف مرده است
مرغی سیاه آمده از راه های دور
می خواند از بلندی بام شب شکست
سرمست فتح آمده از راه
این مرغ غم پرست
در این شکست رنگ
از هم گسسته رشته ی هر آهنگ
تنها صدای مرغک بی بک
گوش سکوت ساده می آراید

می خروشد دریا
هیچ کس نیست به ساحل پیدا
لکه ای نیست به دریا تاریک
که شود قایق
اگر اید نزدیک
مانده بر ساحل
قایقی ریخته شب بر سر او
پیکرش را ز رهی ناروشن
برده درتلخی ادرک فرو
هیچ کس نیست که اید از راه
و به آب افکندش
و در این وقت که هر کوهه ی آب
حرف با گوش نهان می زندش
موجی آشفته فرا می رسد
از راه که گوید با ما
قصه یک شب طوفانی را
رفته بود آن شب ماهی گیر
تا بگیرد از آب
آنچه پیوندی داشت
با خیالی درخواب

اشعار ی از فروغ که یادش گرامی باشد.

لینک
دوشنبه ۸ بهمن ،۱۳۸٦ - صبا