[go: up one dir, main page]

صفحه اصلی | صفحه اصلی انجمن | عکس سکسی ایرانی | داستانهای سکسی
فیلم سکسی | سکسولوژی | خنده بازار | داستانهای سکسی(English)
آویزون
انجمن ها | پاسخ | وضعیت | ثبت نام | جستجو | قوانین | آخرین ارسالها |
انجمن آویزون / خاطرات سکسی / :::::::::::::انحلال:::::::::::خاطرات مازتیک:::(فهرست در اول صفحه)
<< . 1 . 2 . 3 . 4 . 5 . 6 . 7 . 8 . 9 . 10 ... 74 . 75 . >>
نویسنده پیام
# : 16 Jun 2008 15:05


دادا مارتيك
اين تاپيكو زدي واسه داستان جديدت تبليغ كني؟
دادا شروع كن ديگه

خنک آن قمار بازی که بباخت هرچه بودش *** بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر
# : 16 Jun 2008 15:26


nima_javidan
تو رو نمیدونم اما اینجا همه می دونن من بی منظورم

~~~بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم....همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم~~~
# : 16 Jun 2008 23:51


Quoting: mohsen_m275
خیلی خیلی تبریک میگم

حالا اینقدر خودتو لوس نکن و زودتر بنویس

وای بحالت اگه آپیدنت مثل اون تاپیک باشه

Quoting: hosein_c111
سلام به مارتیک گل
آقا اول شرمنده بابت نبودنم تو تاپیک قبلیت

Quoting: amir_yazd
مارتیک جان سلام

زود شروع کن که منم همراهم

البته امیدوارم داستانت شاد باشه


چشم گلم
Quoting: siahe_sard
سلام
خاطره قبلیت قشنگ بود امیدوارم مثل اون زود زود بنویسی

ممنون از اینکه داستانمو خوندی
چشم زود مینویسم
Quoting: blackberry
وای مارتیک .............داستان قبلیت که خدا بود.........منتظریم

نضر لطفته گلم
Quoting: Sam298
سلام اتا مارتيك خوشحالم كه دوباره شروع كردي داداش اميدوارم موفق باشي


Quoting: asal_nanaz
واقعا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یعنی اینقدر خنگم؟؟؟؟؟؟
در هر صورت اینجام هستم تاآخر

بلا نسبت شما
ممنونتم
Quoting: biklass
مارتیک جان خیلی خوش آمدی ولی داستانت انحلال شده یا اسمش انحلاله

انحلال گلم
Quoting: hosein_c111
sh
سلام به مارتیک گل
آقا اول شرمنده بابت نبودنم تو تاپیک قبلیت

فدات شم
Quoting: hosein_c111
واقعا عالی بود ........ سبک مودب پور .......... خیلی سبک پرطرفداریه
انقدر ماجرای داستان قشنگ بود که اصلا به مخاطب اجازه نمی داد به مسائل حاشیه ای توجه کنه

من کجا و مودب پور کجا
نظر لطفته

© هیچ اگر سایه پذیرد ***** ما همان سایه هیچیم...©
# : 16 Jun 2008 23:55


Quoting: rasa_khole
اوه اوه
چه جمع ِ همه هم جمع بوده کود حیوانیش کم بوده

رامین وارد میشود (همون کود)
Quoting: rasa_khole
به به، ببین کی اینجاست
چطوری مارتیک خره؟
دلم برات تنگ شده بود

مرتیکه تو نمیخوای ادم بشی ؟
دلم واست یه ذره شده دوست دارم یه عالمه
Quoting: rasa_khole
بابا ترکوندی که اینجا رو، نه از نظر مثبت ها !!!! از نظر منفیش
بی ادب بی نزاکت، نباید اول اجازه میگرفتی؟

شرمنده داداش سیبلاتو زدی ندیدم
Quoting: rasa_khole
وایــــــــی، خوشحال شدم، خیلی
دوباره میتونیم بزنیم تو سر و کله هم
ایول
فقط این دفعه سعی کن اون حنیف .... ( همون فلان فلان شده) رو هم بیاری
در بست مخلصیم مارتیکی

اینم بدون شرحه

© هیچ اگر سایه پذیرد ***** ما همان سایه هیچیم...©
# : 17 Jun 2008 00:05


Quoting: biklass
به به میبینم که صاب تایپیک رفته ددر دوستان جمع شون جمع شده

نه به ارواح خاک حیاطمون
Quoting: nima_javidan
سلام به رفیق شفیق و کم پیدای خودم . خبر می دادی می اومدیم و سر بعضی ها رو جلو پات می بریدیم

سلام گلم خوش اومدی
سر رامینو ببر
Quoting: nima_javidan
ممنون که به یاد ما هم بودی . دوران غیبت خوش گذشت ؟ اگه بد بوده و بگی جات خالی ، نامردیه ایشالا که همیشه خوش باشی . بنویس ببینیم چی آوردی واسمون . ما دربست در خدمت شماییم

دوران غیبت جای دشمن همتون خالی
چشم مینویسم که حالتون از نوشتنم بهم بخوره نیست خیلی خوب مینویسم
Quoting: zero_cool
ماچاکرییم

اقایی . نوکرم
Quoting: rasa_khole
آقا مارتیکی !!!
همون مارتیک خره بهتره
منتظریم ها، زود بیا جون حنیفت، باز نری حاجی حاجی مکه ها

الاغ جون مودب باش نمیتوننی ؟
Quoting: ostad_touraj
نذر کردی اول 10 صفحه برات پست بدن خوشحال بشی بعد بنویسی؟

بابا چشم چرا میزنی
Quoting: rasa_khole
نذرت قبول باشه اخوی

قبول حق جوون

© هیچ اگر سایه پذیرد ***** ما همان سایه هیچیم...©
# : 17 Jun 2008 00:06


Quoting: asal_nanaz
تو رو نمیدونم اما اینجا همه می دونن من بی منظورم


همه میدون گل خانم
Quoting: dadasaheb
دادا مارتيك
اين تاپيكو زدي واسه داستان جديدت تبليغ كني؟
دادا شروع كن ديگه

چشم چشم گلم حتما الان یه قسمت میزارم


© هیچ اگر سایه پذیرد ***** ما همان سایه هیچیم...©
# : 17 Jun 2008 00:13


انحلال………………..يه خرده از اولش كه براي .................

گاهي روزگار خيلي گنگ ميشه ،زبون ادم سرش نميشه ،مياد و ميره كل ادماي روي زمينم به تخمش حساب نميكنه
يا ما بلد نيستيم بازي كنيم يا اصلا تو قاموس روزگار تو ليست بازي نيستيم
تا اينجاي كار كه همينطوريه و فكر كنم تا اخرشم همينه ،ماها هممون سياهي لشكريم ،اما جالبه كه هنوز هم نميدونم ارتيست ها كيان وكجا هستن
بيخيال چون ميگذره غمي نيست


اما…………………
ديگه اما نداره به قول اقا جونم ما تنهاييم تا بتونيم به اونكه تنها ترينه برسيم

نميدونم چرا اسمون اينقدر امشب به زمين نزديكه انگار اگه بخوام ميتونم از اسمون ماه رو بچينم ،الان نزديك به ده ساله رفتي ميدوني كه هنوزم كه هنوزه ديوونتم ،قول ميدم كه هيچ وقت فراموشت نكنم ،راستي قرارمون كه يادت نرفته پس فردا پنج شنبه است راس ساعت هميشگي ميام پيشت
از وقتي كه ازپيشم رفتي روزام ديگه نوري نداره شبام ديگه سياه نيست دنيام پوچه اما هنوز عاشقم ،عاشقم ميمونم
راستي دوستاي خوبي پيدا كردم همونايي كه برات تعريف كردم ،اقا جون.سعيد.جي جي.رامين نيما و خيلياي ديگه كه هميشه همراهم هستن با دل هاي قد يه دريا مطمئن باش با وجود اين همه دوست هيچ وقت تنها نيستم
دوست دارم نگارم دوست دارم دوست دارم


………………..قسمت اول
ساعت توي سالن ساعت 12 ظهر رو نشون ميداد .منتظر بودم تا ساك وسايلمو تحويل بگيرم .وقتي از سالن خارج شدم يه راست رفتم سمت پاركينگ فرودگاه تا اژانس بگيرم و حركت كنم كه يكي صدام كرد
....: اوهموي مرتيكه كجا مثل خر سرتو انداختي پايين داري ميپيچوني ميري
مهرداد بود دوست و همخدمتيم كه با هم ترخيص شده بوديم
من: ببخشيد داداش اصلا حواسم نبود
ميدونم دل تو دلت نيست ميخواي زود بري ،هميشه هميني به تهران كه ميرسي ديگه عقلت كار نميكنه
مياي بيا بريم ؟
نه من اول ميرم خونه دوما تو تنها باشي بهتره
با هم خداحافظي كرديم و سريع يه ماشين گرفتم و حركت كردم . وقتي به بهشت زهرا رسيدم دل تو دلم نبود وقتي به قطعه رسيدم بدون هيچ حركت اضافه اي فقط به سمتش دويدم
ديدي اومدم بهت گفتم كه ميام . ديگه تموم شد .ديگه هميشه پيشتم .هيچي نميتونه منو از تو دور كنه
كنار سنگ قبرش نشستم اشكام اروم سرازير بود گرمي نگاهشو حس ميكردم وجودشو حس ميكردم ميدونستم كه الان كنارمه .اروم باهاش صحبت ميكردم
دستي روي شونم حس كردم وفتي برگشتم راننده تاكسي بود
ر : همت و مردونگيتو جوون . باريكلا به معرفتت . روحش شاد
ممنون ببخشيد يادم رفت كرايه شما رو بدم
خواهش ميكنم .باور كن بخاطر اون نيومدم جلو .
ميدونم
بنده خدا نيم ساعت منتظر شد تا من تونستم دل بكنمو بلند بشم . حدود چهل دقيقه ديگه رسيدم خونه . هيچكس خبر نداشت من امروز ترخيص ميشم بعد از خداحافظي با راننده و پرداخت كرايه خيلي اروم درب ورودي ساختمانو باز كردم و اومدم جلوي درب اپارتمان درب رو باز كردم طبق اهل خونه بعد از نهار در حال چرت زدن بودن فقط برادرم داشت مثلا فيلم ميديد كه اونم در حال چرت زدن بود
خلاصه تا ده دقيقه ديگه صداي داد و فرياد تو خونه پيچيد اخه تقريبا پنج ماه بود نيومده بودم خونه . اهل خونه از سر و كولم بالا ميرفتن خلاصه بعد از خوردن يه سالاد ماكاروني باحال چپيدم تو حموم بعد يه دوش ولو شدم رو تخت وبعد چند وقت يه خواب اساسي كردم وقتي از خواب بلند شدم بابا هم اومده بود تا ساعت هشت گفتيم وخنديديم كه با صداي زنگ به خودم اومدم داداشم رفت در و باز كرد و اومد گفت كه هيچي نيست دوستاي منن اومدن دم در كار دارن و رفت پايين يه چند دقيقه بعد يهو در با صداي وحشاتناكي باز شد و نويد . ماندانا . پيمان با جيغ و داد پريدن رو سرم
يه ده دقيقه اي با صداي بلند جيغ و داد كرديمو و ديده بوسي
پيمان و ماندانا برگشته بودن ايران چون پيمان همينجا يه شركت راه انداري كرده بود نويدم كه همزمان با تحصيل با پيمان كار ميكرد. تو همين هاگير واگير هي ماندانا ميگفت
خوب مارتيكي من چه تعغيري كردم
جون ماندانا ولمون كن چه بدونم چي شده
نويد : ديديد گفتم اين خر رفته الاغ برگشته
م: جدي نفهميدي ؟ تو ديگه كي هستي
پيمان : ولش كنيد بدبختو گيجش كرديد و(باچشم به شكم ماندانا كه قلمبه شده بود اشاره كرد)
چنان جيغ كشيدم و پريدم ماندانا رو بغل كردم كه نويد بدبخت با صندلي برگشت
خيلي خوشحالم ماندانا بهت تبريك ميگم پيمان جون مبارك باشه اميدوارم كه صحيح و سالم يه دنيا خوشي براتون همراه بياره
نويد : مارتيك تو و اين حنيف فكر نكنم ادم بشيد بابا هيچي تون مثل ادم نيست
راستي از اين حنيف چه خبر؟ از هفته گذشته ازش خبر ندارم امتحاناش تموم شده بود گفت تا يه ماه ديگه مياد كسي از شما بهش زنگ نزديد؟
ن: نه منكه خبر ندارم
مامانم : چرا زنگ زد (اما حرفشو خورد ) گفت كه ماه ديگه مياد
ماندانا : راستي مارتيك خيلي بيمعرفتي ؟
چرا باز چي شده چرا بيمعرفتم ؟
م: بيا اين اطاق كارت دارم ميخوا بهت يه چيزي بگم
جون ماني ول كن حال ندارم
م: بيا ببين ميخوام چي نشونت بدم ؟
نويد: من بيام ببينم ؟
نخير شما صبر كن اخر شب نشونت ميدم
پ: هوي باز چي ميخواي بگي نكنه در مورد اون قضيه چيزي بهش بگي
چي چي كدوم قضيه ؟ بگو ببينم ماني چي شده ؟
م: ولش كن اصلا
غلط كردي پاشو بيا اين اطاق ببينم چي شده
دست ماندانا رو گرفتم و رفتم سمت اطاق خودم
ببينم چي شده ؟
هيچي فقط ميخواستم بگم اين پيمان بعضي اوقات اذيتم ميكنه
خوب به من چه ميخواستي چشاي كورتو باز كني بعد بله بگي
م: ببين دستشو زد بالا و جاي يه زخم كهنه رو نشون داد گفت پارسال منو با چاقو زد
گه خورد مرتيكه عوضي و يه خرده با عصبانيت اومدم گفتم
به به اقا پيمان دستت درست جديدا كاراي قشنگ قشنگ ميكني
پ: باز چي گفت ؟
اين جاي چيه رو دسته ماني؟
خورده زمين
ااااااااااااااااااااا نه بابا دوروغ گو هم كه شدي
ببين مارتيك جون من اومدم ببينمت تو مسائل خانوادگي دخالت نكن
قدم سر چشم اگه اين طوري نبود كه الان يه جور ديگه برخورد ميكردم
يهو يه صداي بلند ازپشت سرم گفت :
چخه پدرسگ صاحاب ،شرمنده شب بود سيبيلاتو نديدم
به سمت صدا برگشتم
يعني واقعي ميديدم اين توله سگ اينجا چكار ميكنه
چنان همديگه رو بغل كرده بوديم كه باوركنيد يه هيئت ادم نميتونستن جدامون كنن اره حنيف بود
چطوري كره خر كي اومدي ايران
خوبم پدرسگ ديشب اومدم
چرا فحش ميدي ؟الاغ
ح: نيست شما منو مورد عنايت شامخانه قرار ميدي
تو هنوزم كه هنوزه ادم نشدي همون حنيف سابقي
توام همون هاپوي وحشي رام خودمي
تازه فهميدم بچه ها خفن سر كارم گذاشتن
برگشتم سمت مامان ديدم داره ميخنده فهميدم كه حنيف از ديشب ميدونسته من دارم ميام چون زنگ ميزنه من نبودم مهرداد بهش ميگه دارم ترخيص ميشيم وفردا حركت ميكنم سمت تهران با اولين پرواز ،حنيفم همه چيزو طوري طراحي ميكنه كه من اصلا نفهمم اونا ميدونن
خلاصه اصلا غمي تو دلم نبود دنيام پيشم بود

بعد شام سريع لباسامونو پوشيديم و مثل بچه كوچيكا با دادو بيداد از پله ها سرازير شديم سريع پيچيدم سمت پاركينگ كه ديدم ماشينم تو پاركينگ نيست و يه 206 نقره اي جاش پاركه

حنيف پس ماشين من كو ؟
پسر كورم كه شدي خوب ماشينت اوناهاش
الاغ ماشين خودمو ميگم
خوب مگه من ماشين باباتو ميگم
حنيف بخدا جرت ميدم د بنال ببينم كجا قايمش كردي
ح: والا مارتيك حقيقتش من باهاش تصادف كردم دادمش صافكار خوب نتونست جمع ش كنه اينجوري در اومد
همهگي زديم زير خنده
بس كن اوسكلم نكن
حنيف اومد جلو : ببين داش مارتيكي اون ماشينو فروختيم و يه خرده هم با هم گذاشتيم روش تا برات يه كادو بخريم
اخه اينجوري كه نميشه ! من نمي تونم قبول كنم !
ح: اولا گه ميخوري كه قبول نميكني ! دوما سگ كي باشي قبول نكني سوما كونتو پاره ميكنيم
ن: من اين يكي رو پايم
ح: تو بيا روش بابا كي تورو ميكنه
من : حنيف خجالت بكش بابا مثلا ماني اينجاستا
ح: برو بابا اينا بايد خجالت بكشن با اينكه ازدواج كردن هنوز كثافت كاري ميكنن باور نداري شكم اينو ببين .ا.نوقت من عذب نبايد يه هالي به خودم بدم
همگي زديم زير خنده ،من: حنيفه ديگه فقط خوبه همديگرو كاملا ميشناسيم وگرنه اين بي شرف آبرومونو ميبرد. دستتون درد نكنه اما ..........
ح: اما ديگه نداره
م: دادشي قبول كن ديگه
ح: اره
پ: ناقابله مارتيك جون اگه قبول كني ماهم خوشحال ميشيم
حنيف سويچ ماشين رو از جيبش دراورد و با ريموت از راه دور ماشينو روشن كرد
ح: بيا اميدوارم مباركت باشه و چرخش هميشه به شادي و خوشي برات بچرخه
همگي تبرك گفتن و سوار شديم
اون لحظه حال خيلي خوبي بهم دست داده بود يه حالي كه دوباره زندگي تو رگام به جريان انداخت
گاز ماشينو گرفتم سمت شهرك سمت خونه حنيفينا .دلم برا بابا و مامان (ميدونيد كه ) تنگ شده بود وقتي رسيديم و داخل شديم هر دوتاشون تو پاركينگ ايستاده بودن
ماما: سلام عزيزم رسيدن بخير گلم بسلامتي تموم شد و منو تو بغلش گرفت
اره مامان تموم شد بلاخره
ح: هووووووووووووووشششششششششششششش بيا بيرون ببينم مرتيكه صاحابش اينجاستا
بابا : حنييييييييييييييييفففففففففف
ح: ماشاللاه به غيرتت .مارو باش روديوار كي يادگاري مينويسيم
رفتم تو بغل بابا خيلي اروم مثل هميشه محكم و استوار بهم تبريك گفت و صورتمو بوسيد
تا رسيديم تو حنيف: اي اي اي اي ببين روزگارو ما كه اومديم دسته بيلم حوالمون نكردن اونوقت هاپو رو چطوري تحويل ميگيرن
ماما :چشت دربياد بچه زبون به دهن بگير
همگي زديم زير خنده كه بابا گفت : بچه ها من و اشرف (ماما) فردا ترتيب يه مهموني براي اومدن حنيف و مارتيك رو داديم شماهام لطف كنيد دوستانتون رو دعوت كنيد كه همه باشن
ح: دروغ ميگه فقط مادينه دعوت كنيد كه خيلي تو كفم
بابا: دددددددد خفشو حنيف تو خجالت ميدوني چيه
ح: اره اما اگه شمام 2 سال با اون همه دختر ميخوابيديد و نميفهميديد داره فحش ميده يا خوشش مياد اونوقت بهت ميگفتم الان چه حالي داري
مامانش پارچ اب رو برداشت و پرت كرد طرفش گفت : توله سگ تو غلط كردي گه خوردي از اين كارا كردي مثلا رفته بودي درس بخوني يا كثافت كاري
ح: اااااااااااااا مامان اين چه كاريه ميگما
ماما : بگو ببينم مثلا چي ميگي
ح: شما دوتا همين ديشب داشتين ....... كاري ميكردين پس منم بايد داد بزنم و تلوزيون پرت كنم ديگه
باباي حنيف بلند شد كه حنيف دويد سمت اطاق
بابا با خنده گفت : مگه دستم بهت رسه تخم سگ
ح: به من چه ربطي داره خودتون هر كاري دلتون ميخواد ميكنيد اما براي من جيزه
بابا : تو ديگه چه جور جونوري هستي
ح: خودت كاشتي ديگه . اهان حالا فهميدم حتما تقلب كردي من اينجوري شدم
همگي دلامونو گرفته بوديم و ميخنديديم
بابا از رو ميز يه نخ سيگار برداشت و برا خودش روشن كرد و يه نخم به من تعارف كرد كه براي اولين بار برداشتم
ح: اخيييييييييييييييييييييييي
ماما : چي شد حنيف ؟
هيچي خيالم راحت شد ادما تو خدمت يا سيگاري ميشن يا .........
من : اما ميبينم كه تو سيگاري نشدي
همه زدن زير خنده
..............................................................ادامه دارد

© هیچ اگر سایه پذیرد ***** ما همان سایه هیچیم...©
# : 17 Jun 2008 00:15


martic_sh
Quoting: martic_sh
رامین وارد میشود (همون کود)

مرسی ملیجک که اعلام کردی
دیگه باهات کاری نیست
میتونی بری دستشویی ها رو پاک کنی

Quoting: martic_sh
مرتیکه تو نمیخوای ادم بشی ؟

مگه تو شدی؟

Quoting: martic_sh
دلم واست یه ذره شده دوست دارم یه عالمه

ولی من نه
هر چی هم که قبلا گفتم تکذیب می کنم
جو گیر شده بودم

Quoting: martic_sh
شرمنده داداش سیبلاتو زدی ندیدم

آخه از این ریش بزی ها مد شده
این دفعه عیب نداره ولی دفعه ی بعد تکرار نشه ها

Quoting: martic_sh
اینم بدون شرحه

این بدون شرح ها ماله دختر و پسر ِ
طبق گفته هات من مردم، چون بهم گفتی مردتیکه
پس تو میشی اون دختره

پس فطرت رفتی عمل کردی نه؟
ایول
پس بگو این چند وقته رفته بودی عمل کنی؟
آخه گفته بودی بستریم، رو این حساب میگم
پس از این به بعد باید بهت گفت زنیکه ی پتیاره نه؟



چاکریم...........................

میدونم، دوریم سخته، اما باید تحمل کنید
# : 17 Jun 2008 00:16


Quoting: martic_sh
الاغ جون مودب باش نمیتوننی ؟

شاگرد ِ خودتم، تحویل بگیر من رو

راستی مرسی که قسمت جدید گذاشتی


چاکریم..............................

میدونم، دوریم سخته، اما باید تحمل کنید
# : 17 Jun 2008 00:25


Quoting: rasa_khole
ولی من نه
هر چی هم که قبلا گفتم تکذیب می کنم
جو گیر شده بودم


ولی من عمرا تکذیب کنم
:
Quoting: rasa_khole
مرسی ملیجک که اعلام کردی
دیگه باهات کاری نیست
میتونی بری دستشویی ها رو پاک کنی

چشم بروی چشم قربان
Quoting: rasa_khole
مگه تو شدی؟

نه بخدا اخه میگن بده
Quoting: rasa_khole
آخه از این ریش بزی ها مد شده
این دفعه عیب نداره ولی دفعه ی بعد تکرار نشه ها

یعنی منم بذارم ؟
Quoting: martic_sh
این بدون شرح ها ماله دختر و پسر ِ
طبق گفته هات من مردم، چون بهم گفتی مردتیکه
پس تو میشی اون دختره

پس فطرت رفتی عمل کردی نه؟
ایول
پس بگو این چند وقته رفته بودی عمل کنی؟
آخه گفته بودی بستریم، رو این حساب میگم
پس از این به بعد باید بهت گفت زنیکه ی پتیاره نه؟


Quoting: rasa_khole
شاگرد ِ خودتم، تحویل بگیر من رو

راستی فردا جریمه هاتو بیار خط بزنم
Quoting: rasa_khole
راستی مرسی که قسمت جدید گذاشتی

فدات شم

© هیچ اگر سایه پذیرد ***** ما همان سایه هیچیم...©
<< . 1 . 2 . 3 . 4 . 5 . 6 . 7 . 8 . 9 . 10 ... 74 . 75 . >>
جواب شما
         

» نام  » رمز عبور 
برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.
 

Powered by MiniBB