« بهشت 10 |صفحه اصلی| بهشت 12 »
محسن گفت ... خوب امیرجون تااینجا چطوربود؟.... بمن که خیلی خوش گذشته ! ... حالا بعدازصرف شام وکمی استراحت ، با یک برنامه وپوزیشن جدید باید بهترازاینها حال کنیم..... چون این فرصتها خیلی کم پیش میاد!..... موافقی؟....
گفتم محسن جون به تو که بد نمیگذره؟..... چون میبینم این دسته بیل توهمه اش سرپاست ویک دقیقه هم نمی خوابه!....... ومهمتراینکه روز به روز هم بزرگتر وکلفت تر میشه !. .... چیکارش میکنی؟....... بگو منم انجام بدم!...... . مال من دوسه بار که سکس میکنم میخوابه ودیگه بیدارنمیشه!........
محسن گفت .... امیرجون بابا دوا ودرمونش پیش توئه !...... از من دواشو میخوای؟!.....
گفتم محسن جون توهم مارا گرفتی ..ها؟...... تو رفتی اروپاوکرم آوردی ... خوب حتماً بقیه اش هم آوردی؟...!......
محسن گفت ... نه جون منیر... من فقط چند تاازاین کرم ها آوردم چیز دیگه ای نیاوردم.... اون بسته ای هم که به عنوان کادوبهت دادم توش ازهمین کرمه!...... ولی اینی که میگم دوا ودرمونش پیش توئه..... منظورم پرستوی خوشگله...... ازاون شب اول که محبت کردی ودعوتمون کردی و برنامه سکس خانوادگی را راه انداختی ومن پرستورا بردم تواتاق وآنجا لختش کردم وآن هیکل سفید ناز و برگ گلشو دیدم باورکن .... تا حالا همه اش توکف اونم!.... نگاه کن هنوز اسمشو نیاوردم ... داره پامیشه!... یادته خودت برای منیرچقدر تو کف بودی وبقول پرستوجون تلا فی دیدن هیکل خوشگل منیرراشب رو پرستوخالی میکردی !..... خوب من بیشتر وبیشتر .... خودت خوب میدونی چه هلوئی داری !..... امیرجون باورکن ازش سیر نمیشم .... من نمیدونم با چه زبونی از تو که این همه محبت بمن ومنیرداری تشکر کنم!.... اینو جدی میگم!.............
گفتم محسن جون ممنونم.... تو دوست خوبی برای ما هستی..... صادق وبیریا!.... من هم به نوبه خودم باید ازتو ومنیرتشکرکنم.... چراکه توهم این محبت رادرحق من کردی و منیرخوشگله را که واقعاً توکف اش بودم رابدون هیچ درنگی دراختیارم گذاشتی واونم باکمال صمیمیت همانطورکه دردلم جاداشت درآغوشم هم جا گرفت......... حالاهم کی از تو بهتر وشایسته تر!..... وهمینطور که گفتی باید ازلحظه لحظه این ایام برای حال کردن وخوش گذروندن نهایت استفاده را بکنیم..........
محسن گفت قربونت برم ...... خیلی آقائی!..... جداً همینطوره!....
تواین لحظه منیر وپرستو از حموم دراومدن...... اونا هر کدام یک تاپ بندی کوتاه ویک شرت خیلی چسبون وکوتاه که بخوبی برجستگی کوس وکون اونا رادرنهایت زیبائی نشون میداد! پوشیده بودن وچون رنگ شرت وتاپ اونا تیره بود پوست اونا سفیدترودرخشنده تر بچشم میخورد .... از حرکت ژله ای پستوناشون معلوم بود که سوتین هم نبستن!..... واونارا آزاد گذاشتن!....
محسن باچشمای از حدقه دراومده اونهاراکه بطرف آشپزخونه میرفتن وپشتشون بما بود نگاه میکرد.... محسن راکه نگاه کردم برجستگی جلوی شرتش غلیان شهوت وحشریت اورا درحد خیلی بالا نشون میداد ..... من نمیدونم اون در پرستو چی دیده بود که این همه مجنون واربرای اوحشری وشهوتی میشد!...... یعنی اینقدر زن من خوشگل وخوش کوس وکونه که یکمرد مثل محسن که بنا بگفته منیر با زنای زیادی سکس داشته این چنین به اون علا قمند شده ودیوانه وار برای سکس بااون اینچنین بی تاب میشه!..... درحالیکه هنوز یکساعت ازسکس بااون نگذشته بود!... اونم آن سکسی وپوزیشنی که محسن باپرستوانجام داده بود !.......
برای همین گفتم محسن جون خیلی تو کفی .... تو که اوناراباچشات خوردی !..... چه خبره بابا!.... پاشو... پاشو بریم دوش بگیریم..... ناراحت نباش .... همونطورکه گفتی بعداز صرف شام وکمی استراحت این توواونم پرستو!....... ببینم سیر میشی یانه؟....... فکرکنم اگر روت میشد الان میپریدی روش... هان؟..... باور کن من حرفی ندارم ... پاشو به پر روش... لااقل حسرت بدل نمونی!....
محسن ... دستمو گرفت وپاشد.... گفت امیرجون... مسئله پریدن روش نیست .... توفکراینم که واقعاً خدا چی آفریده ..... تمام زیبائی های دنیا را توهمسرت جمع کرده!.... خوب آدم ازدیدن یک همچه زن زیبا وخوشگلی ماتش میبره و حیرون میمونه!... که حلالت باشه!.... ازطرفی از توکه با آلایش وصداقت تمام اونو با زن من عوض کردی واجازه دادی دراختیارم باشه از شانس خوبم هم ممنونم..... آخه اگربخاطر دوستی با منیر، باهم یک رابطه ساده دوستانه برقرارمیکردیم و من از نزدیک پرستورا میدیدم واین همه زیبائی بچشم میخورد نمیدونم انوقت چه خاکی تو سرم میریختم تا بوصالش میرسیدم؟ !... باورکن شاید دق مرگ میشدم!.... تو اینو میتونی بفهمی یا نه؟!...... برای همینه همیشه خوب نگاهش میکنم وازتو ومنیر تشکر میکنم!.... واز اینکه منیر یک همچودوست خوشگل وقشنگی باهمسری رفیق بازداره روزی هزاربار قربونش میرم!........
وقتی رفتیم توی حموم ولخت شدیم دیدم محسن واقعاً شق کرده وچقدرهم بزرگ شده!.... رنگش هم کمی به سفیدی رفته ولی کله اش بنفش کمرنگ مایل به گلی مونده بود!....
گفتم محسن جون خودمونیم جداً عجب کیری داری.. ها؟...... پرستو حق داره واسش بی تابی کنه!..... حال چرا منیربرای این کیربیتابی نمیکنه!...... نمیدونم؟..... درهر صورت کیرزن پسندی داری!.... واسه همینه که میتونی راحت زن ها را تور کنی!.... وبطرف خودت بکشونی!.....
محسن چیزی نگفت وباهم رفتیم زیر دوش..... از حموم که دراومدیم میز شام حاضر بود واسه همین مستقیم رفتیم سرمیز شام.......
بعدازصرف شام من ومحسن رفتیم توی هال ومشغول گپ زدن شدیم حدود ده دقیقه بعد منیر وپرستو با یک سینی چای اومدن توهال ، منیر بغل دست من وپرستوکنار محسن نشست!...... منیر طوری نشست که رونهای سفید وصافش میخوردن به پای من ..... چون منم شرت پوشیده بودم گرمی ونرمی رونهاشو بخوبی حس میکردم همین باعث شد تا کیرم تکونی بخوره ونیم خیزشه..... دستی به کیرم کشیدم واونو جابجا کردم تا راحت تر پاشه!.....
منیر متوجه شد..... یواش درگوشم گفت.... هرموقع دوست داشتی بگو تاباهم بریم تواتاق!.... هوس کردم امشب توبرام لیس بزنی !.... ازالان توکف گرمی زبونت هستم .... میخوام بهشتیمو ببینی که چقدر صاف ومعطرش کردم..... البته پرستو زحمتش کشید وتیغش انداخت ... منم مال اونو صاف وصیقلی کردم .... این نظرمن بود تا هم تو با بهشتی تمیز و سفیدوصاف وصوفم حال کنی وهم محسن با بهشتی پرستو خانم یک حال حسابی بکنه وببینه که بهشتی پرستوجون خوشگل تر ازاونیه که فکرمیکنه !..... من که خودم زنم وقتی توحموم براش صافش میکردم دوست داشتم مردبودم و شب تا صبح باهاش سکس میکردم.... البته بهت بگم بین خودمون باشه ... توحموم طاقت نیاوردم وحسابی بهشتی پرستوراتا حد اورگاسم براش لیس زدم وباهم حال کردیم ولی خدائیش پرستو مهبل وواژن کوچیک وخوشگلی داره..... من تاحالا واژن هیچ زنی را به این خوشگلی ندیدم ولیس هم نزدم ولی امشب توحموم برای اولین باردستموکه مالیدم به واژن برجسته وپفکی پرستووتیغش انداختم سخت حشری شدم وهوس کردم اونو لیس بزنم!........ چقدرهم لذت بردم.... بهش گفتم هر موقع دوست داشت میتونم براش لیس بزنم.... چون خیلی خوشم اومده!.....
محسن هم بیکار ننشسته بوداونم دستش را گذاشته بودروی رونهای سفید وصاف پرستووآروم ماساژ میداد ، گاهاً هم دستشو تا نزیکهای کشاله رون پرستوجلو میبردوسعی میکرد انگشتشو بزنه به برجستگی کوس پف کرده پرستو.... مثل اینکه فهمیده بود پرستو ومنیر صاف وصوف کردن..... پرستو صورتش گل انداخته وکمی قرمز شده بود نمیدونم ازخجالت دست کشیدن محسن به روناش بود!.... یا اونم حشری شده بود!.....
رومو کردم طرف محسن وگفتم محسن جون نظرت با کمی مشروب چیه؟...
گفت عالیه!.... موافقم!....
خودم لیوانهارا تانصفه مشروب کردم وگفتم پرستو ومنیرجان هم باید لبی ترکنن!...
هرکه لیوان خودشو برداشت وسرکشید.... منیر گفت امشب من بدون مشروب مستم وتوحال....... محسن گفت منیرجون اینوازنجوا کردنت با امیرفهمیدم!.... ولی من ازتو مست ترم چون امشب تا صبح پرستوجون در کنارمه!.... امشب پرستوجون بهم قول داده تا صبح توبغلم باشه...... منم از تو و امیرمیخوام تا صبح توبغل هم باشین و حسابی باهم حال کنید........ اینو میگن دوستی ورفاقت متقابل وبی غل وغش!......
محسن روشوطرفم کردوادامه داد.... امیرجون اون لیوان منو پر میکنی؟.... خودتم یک نصفه دیگه بزن بد نیست کامل بشی !....
گفتم محسن جون هرچی کمتر بخوریم بهتر میفهمیم چیکار میکنیم.... وبیشتر هم لذت میبریم ......
محسن گفت درسته .... ولی یک نصفه لیوان، هم کمه هم خوبه !.... یک نصفه لیوان کاملت میکنه !.....
منم دوتانصفه لیوان مشروب ریختم وسهم محسن را دادم دستش... وخودم هم لیوانمو سرکشیدم...........
محسن بعداز سرکشیدن لیوانش گفت خوب حالا مونده که پرستوجون یک لب بمن بده تا دروازه بهشت بروم بازشه........ بعد محسن پرستورا کشیدطرف خودش ویک لب حسابی وطولانی ازش گرفت......
محسن بعداز بوسیدن پرستو گفت خوب امیر جون متوجه شدی یا نه؟.... اینطور که من حس کردم پرستوجون ومنیر وقتی حموم بودن به خودشون خوب رسیدن البته هر دو شون همیشه بخودشون خوب میرسن ولی اونا وقت راغنیمت شمرده وتواین فرصت کوتاه برای یک حال بهتر خودشونو بیشتروبهتر صاف وصوف کردن..... حیفه که وقت را از دست بدیم ... پاشو... اگه دوست داری چهارنفری باهم تو یک اتاق باشیم بفرما ، اگرهم نه ، دوست داری بامنیرجون تنها باشی بازم بفرما!........ این دیگه بسته به میل وخواسته خودتونه ...... ولی من میگم حالا که پرستوجون صاف کرده بیا چهارتائی بریم تویک اتاق اول خوب ازنزدیک وضعییت را ببینیم ..... بعد تصمیم گیری کنیم که از کجا شروع کنیم !..... آخه.... دیدن هم خودش یک صفائی داره!..... چی میگی؟......
منیرگفت خیلی خوبه .... بریم .... بریم ببینید چی ساختیم!...... مخصوصاً پرستوجون که مرمرسفیده!.......
وقتی پاشدیم وراه افتادیم طرف اتاق محسن بهم گفت.... بهترین کاری که میشه اول از همه انجام داد .. اینه که هردومون با هم یک سکس ناب باپرستو جون داشته باشیم .... بعد هرتصمیمی که داشتی بگیروانجام بده....... چطوره؟.. موافقی؟.....
گفتم منیر..چی؟..... اون تو این وسط میمونه؟.......
گفت منیرهم میاد کمک ... حالا وقتی شروع کردیم بهت میگم منیرباید چیکار کنه!... اون توهمچوموقع ها کارشو خوب میدونه!.....
گفتم.... باشه....
وقتی وارد اتاق شدیم محسن حسابی شق کرده بود..... روشو طرف منیرکردوگفت خوب منیرجون کمک کن پرستو جون لباسشو درآره ... تاچشمون به جمال بهشتی این خوشگله روشن شه ... ببینیم چی ساخته ...... وقتی منیر شرت پرستورا کشید پائین به اوگفت بشین لبه تخت وپاهاتو بازکن تا بهشتیت خوب خودشونشون بده........
وقتی پرستو لبه تخت نشست وپاهاشوازهم بازکردازدیدن اون همه زیبائی باخودم گفتم: به به واقعاً زنم چی ساخته!!...... رونهای سفید وکوس پف کرده سفیدتر ازمرمربا لبهای صورتی وصیقل داده شده!......
من ومحسن مات ومبهوت ازاین همه زیبائی پرستورا بانگاه خوردیم.... منیردوباره به پرستوگفت خوب حالا روتخت زانوبزن وباسنتو بده اینورطرف ما وکمی هم پاهاتو جفت کن... بااین پوزیشن برجستگی بهشتیت همراه با غنچه پشتت از عقب بهتر دلربائی میکنه.....
چی بگم .... اززیبائی وخوشگلی کون سفید وگرد اون که دل و دین میبره...... کوس صاف وپفکی که با لبه های ظریف برجسته ازلای رونهای مرمرینش از عقب دیده میشد منظره دل انگیز وبسیار شهوانی بوجود آورده بود طوریکه کیرمن تا سرحد انفجار شق کرده بود... مات مونده بودم به تماشا زیبائی های همسرم که محسن یهو پرید وشروع کرد به لیس زدن کوس وکون پرستو...... اونم با چه هیجان وحرصی این کار رو میکرد......
منیرهم لخت شد و باهمون ژست خودوشو به نمایش گذاشت الحق اونم دست کمی از پرستونداشت.... منم شروع کردم به لیس زدن کوس وکون صاف وصیقل شده منیر.....
با صدای محسن سرمو بلند کردم اوگفت خوب امیر جون زودتر بیا که دارم میترکم...... وبه پرستوهم گفت پاشه وسرپا وایسه......
وقتی پرستوپاشد محسن اونو یک دور چرخوند تا تمام زیبائی ها ش دیده شن... توی این حالت محسن گفت ..امیرجون ببین چی ساخته؟... براهمینه که همه اش توکف هستم ... خم شد وسرشو آوردپائین و شروع کرد از ناف لیس زدن تارسید به کوس پرستو..... همینطور که لیس میزد میگفت به به.... ازآینه صاف تر واز بلور خوش تراش تروازعسل شیرین تر!.....
منم وقتی کون سفید وطاقچه ای پرستورابا اون کمر باریک دیدم دیگه طاقت نیوردم واز پشت چسبیدم به کونش واونو بغل کردم.... درحالیکه سفت کون پرستوراتوبغل گرفته بودم صورت اونو برگردندم طرف خودم وازش لب گرفتم.....اونم کونشو توبغلم تکون میدادتا بهتر بخوره به کیرم.... محسن هم از جلو کوسشو لیس میزد....
منیرگفت امیرجون !... اگه ممکنه پائینوبراش لیس بزن وحال کن!.... تا منم ازپرستو جون لب بگیرم!!..... میخوام سینه های گل اناریشومیک بزنم!......
منیراومد نزدیکم وگفت بده اول مال ترا یه لیس بزنم !.... بعد برم سراغ لبای پرستو جون!.....
منم کمی از پرستو فاصله گرفتم تا منیربتونه شرتمو پائین بکشه و برام ساک بزنه ولی هنوز لبای پرستو تو لبام بود!..... محسن هنوز مشغول بوئیدن ولیس زدن کوس پرستوبود ... با ملچ وملوچش چه سروصدائی راه انداخته بود!.....
منیر کیرمولیس زد و کردتو دهنش وچند تا میک حسابی به اون زدبعد اونو با لیس زد ن وزبون کشیدن خوب خیس کرد... خوب که همه اش تفی شد اونوبادست گرفت و گذاشت لای چاک کون پرستودرست دم سوراخ کونش!...... وگفت بفرما بده بره تو!..... وپاشد رفت پشت سر محسن وازدوطرف صورت پرستورا گرفت وکشید طرف خودش وشروع کردلب گرفتن از او!.....
ازبس کون پرستو صاف وصیقلی بود کیرم نمیموند لای چاک کونش .... لیز میخورد ومیومد بالا.... دیدم حالا که اینقدرتمیز وصافه خوبه اونولیس بزنم!..... واسه همین اومدم پائین ازگودی کمر زبون کشیدم تا رسیدم به چاک کونش!.... کمی چاک کونشو بازکردم .... وووای چه کونی!..... چه سوراخ پفکی وداغی .... کم چین ولی برجسته... رنگش به قهوه ای خیلی کمرنگ میخورد!.... بالیسهای محسن که به کوسش میکشید سوراخ کونش کمی کشیده و بالا پائین میشد!.... معلوم بود محسن با تمام وجودش داره لیس میزنه!..... خیلی خوشم اومد.... چرا که این پرستو جون خوشگلم بود که اینقدر خوشگلیش روی محسن اثر گذاشته واونو شیفته وفریفته خودش کرده بود!.... اون موقع که برنامه سکس بادیگری راپیش خودم مزمزه میکردم هیچ فکرنمیکردم زیبائی پرستو اینقدر گیرائی داشته باشه!.... طوریکه محسن یک لحظه هم از سکس با اون غافل نمیشه!.... درحالیکه همیشه فکر میکردم اونیکه با پرستوسکس خواهد داشت با یکی دوبار سکس با پرستو بکشه کنار وبراش عادی بشه!... ودیگه سراغ پرستونیاد!..... ولی حالا می بینم اولین نفرکه محسن باشه هرچی بیشتر پرستورامیکنه آتش شهوتش بیشتر وبیشتر میشه!..... تاحدی که خودمحسن میگه تا پرستورا میبینه فوری براش شق میکنه!....
باصدای محسن بخودم اومدم که میگفت .. خوب امیرجون!.. من به پشت میخوابم پرستوجون بیاد سینه به سینه روم بخوابه..... خوب؟.... اون وقت من ازجلووتو ازعقب باهاش سکس کن..... خوبه؟.... منیرجون هم میشینه کنارپرستووهرموقع تو یامن کشیدیم بیرون فوری میزاریم دهن منیرجون تاهم خوب میکش بزنه وهم خوب خیسش کنه!...چطوره؟... خوشت میاد؟.....
محسن درحالیکه کمر کیرشو گرفته بود سریع به پشت خوابید روتخت وپرستوهم از خدا خواسته خیلی سریع شکم به شکم وسینه روسینه خوابید رومحسن .... منیرهم کیرمحسن را گرفت وگذاشت دربهشتی پرستو وفشارش دادتا همزمان با فشار محسن بره تو !.... حالا چون کون پرستو طرفم بود هم سوراخ پف کرده کونشو میدیدم هم قسمت ته کیر کلفت محسن را که داشت خیلی آروم عقب جلومیکرد وهربارکه میکشید بیرون تمام لبهای کوس پرستو باهاش میومدن بیرون !.... از بس کیرمحسن کلفت وکوس پرستو کوچولووتنگ بود که لبه های داخلی مهبلش تمام بصورت کش قیطونی چسبیده به کیرمحسن وتوهر رفت واومد با کیرمحسن به بیرون کشیده میشدو یا با اون میرفتن تو!....... از قرمزی وقیتونی شدن لبه های کوس پرستومعلوم بود که لبه هاازتنگی مهبل وکلفتی کیرمحسن کش اومدن وسفت به کیرمحسن چسبیدن!...... فکرکنم محسن براهمین تنگی مهبل از کوس پرستو خوشش اومده ومدام کیرش برا گائیدنش شقه!....
محسن که تازه کیرش تو کوس پرستو جا گرفته بودبرایک لحظه کشیدبیرون و منیربلافاصله اونو کردتودهنش کمی باهاش ساک زد بعد خوب تفیش کردودوباره سراونو گذاشت درکوس پرستو وفشاردادتابره تو!..... به نظرمیومد منیرتواینکارخوب وارده و درسش روونشه و میدونه چیکارباید بکنه!.....
منم که دیدم اینجوریه قبل ازآنکه بکنم تو کون پرستوکیرموگرفتم طرف منیر.... منیرخانم هم فوراً کردش تودهن ویک ساک کوتاه بهش زد.... بعد خوب تفیش کرد وگذاشتش در سوراخ کون پرستو که حالا بارفت وآومد کیرمحسن بازی میکردوتنگ وگشاد میشد!.... کمی تف به سوراخ کون پرستوزدم ومنیرکیرموازکمر گرفته و فشارش داد تابره تو!..... منم کمکش کردم وباکمی فشار وهمراه باآخ گفتن پرستو سرش رفت تو!.....
منیر گفت عالی شد!..... کاش من جای پرستو بودم!..... چه حالی میکنه!.... من چون تجربه اشو دارم میدونم الان پرستو چه حالی میکنه ..... البته شاید الان یک کم درد داشته باشه ولی دوسه نوبت که دونفری باهاش برنامه اجرا کنید عادت میکنه وحسابی خوشش میاد وحال میکنه!... اون وقت مزه ولذت این کار برای همیشه میمونه زیردلش!.......
من و محسن هرچندبارکه تلمبه میزدیم میکشیدیم بیرون تا منیر برامون ساک بزنه و تفیش کنه تا کیرامون لیز تر بشه وبهترحال کنیم!.....
حدود یک ربعی پرستورا من ومحسن ازعقب وجلوحسابی گائیدیم !..... بعد محسن کشید بیرون وگفت خوب امیرجون حالا عوض کنیم!.......
براهمین منم کشیدم بیرون! ....... وپرستوهم پاشد و روشوطرف من کرد منیر هم کیرمحسنو لیس زد وبادستش اونوراست نیگرش داشت تاپرستوباکون بشینه روش ...... پرستووقتی کیر محسنو آماده دید درحالیکه لب زیریشو گازگرفته بود آروم نشست روکیر محسن..... پرستو ضمن اینکه سعی میکردکلفتی کیرمحسن را تحمل کنه یواش یواش خودشو به پائین فشاردادتا تمام کیرمحسن رفت توکونش....... حالادیگه منیرکیرمحسن را ول کرده بود......
خوب که نگاه کردم دیدم کیرمحسن تا خایه رفته توکون پرستو... و پرستوروی تخمهای محسن نشسته !....... محسن گفت خوب پرستوجون حالا دستاتواز پشت ستون بدنت کن وکمی خودتو به عقب بخوابون وبهشتیتو کمی بده بالا تا امیرجون هم بتونه سکسشو باهات انجام بده........ پرستو هم دستاشوازپشت بطورستونی در دو طرف بدن محسن قرارداد وکوسشو دادبالا تامنهم اونو از کوس بکنم ...... اینجا بود که دیدم واقعاً کیرمحسن کون تنگ پرستورا تا چه حد باز کرده ........ لبهای اطراف کون پرستوبطور وحشتناکی کش اومده بود............
پرستودرهمون حالت لنگاشوهواکرد تا کوسش بیاد بالا ومن بتونم راحت تراونو بکنم..... حالا کوس خیس و قرمز پرستوکه هنوز از کلفتی کیرمحسن بازمونده بود ولبه های قرمز داخلی اون شبیه بال پروانه اومده بودن بیرون جلوی روم خودشو نشون میداد!.... تاحالا کوس اونواینقدر باز ندیده بودم!.... تمام اطراف کوسش قرمز شده و لبه های داخلی که همیشه صورتی بودن حالا گلی مایل به قرمز شده بودن!..... وخودشون را انداخته بودن روی لبه بیرونی..... قبلاً صاف وراست وداخل واژن بودن ولی حال تقریباً اومده بودن بیرون وکمی به طرف بیرون تاب برداشته بودن!....
منیرکارساک زدن کیرموتمام کرده بودوداشت تفیش میکردکه اونوبزاره دم کوس پرستو!... کمکش کردم ودرحالیکه مچ پاهای ظریف پرستورا توهواگرفته بودم با یک فشار همه کیرم دادم تو !..... عجب ؟!... چه کوس گشادی؟!.... تاحالا همچوکوس گشادی از پرستو نکرده بودم!....
منیرمثل اینکه متوجه افکارم شد.... چون صورتشو طرفم کردوگفت خوب همینه دیگه!.... یک ذره گوشته!.... فشارکه بهش بدی بازمیشه!.... حالا محسن جلوی تو رعایت کرده وخیلی فشارنیاورده وگرنه تاحد جرخوردن گشادش میکرد!..... عیبی نداره چندروز که استراحت کنه جمع میشه!.... البته مثل اولش نمیشه ولی خوب یک کمی خودشو میگیره بشرط اونکه دوسه روزی اصلاً ازش استفاده نکنه!..... باید اینا رایادبگیره تا همیشه بهشتیش تروتازه ومهبلش تنگ باقی بمونه!....
گرمی وداغی کوس پرستو باعث شق شدن کامل کیرم شد!.... اون ته کوسش کمی تنگتر بود!.... منم برای لذت بیشتر تا اونجا که میتونستم فشارمیدادم که کیرم بیشتر وبیشتر بره تو!..... وشروع کردم تلمبه زدن .... بخوبی وجود کیرمحسن را تو کون پرستو حس میکردم!.... چون از پشت یک غشاء نازک بهم میخوردن!......
چندبار که تلمبه زدم حس کردم داره آبم میاد!.... دو دل بودم بکشم بیرون وبریزم تودهن منیر یا همونجا بریزمش توکوس پرستو!..... طاقت نیاوردم وآبمو بافشارریختم توی کوس پرستو!......
برا یک لحظه تو ذهنم گذشت که ایکاش پرستو قرصشو خورده باشه!..... از کنار کیرم مقداری آب زد بیرون وریخت روتخمهای محسن !.... منیرهم سریع سرشواز زیرپاهام آوردجلو وشروع کرد لیس زدن آب منیا!! ..... منیرازمن خواست تا کیرموبکشم بیرون وبزارمش دهنش!.... گفتم خیلی خیسه !.... گفت .. باشه خیس دوست دارم! .... خیلی ازلزج بودنش لذت میبرم وحال میکنم!....... زودباش!..... همین کارراکردم ومنیربازبونش تمام کیروخایه هاواطراف اونو لیس زدوپاک کرد!..... کارمنیر برام تازگی داشت وتاحالا همچو چیزی ندیده بودم !... با خودم گفتم من وپرستوچقدر از قافله سکس عقب هستیم !......
محسن وقتی دید من آبم اومده وکشیده ام بیرون اونم کشیدبیرون واززیر پرستو بلندشدوبه پرستو گفت همونطور به پشت بخوابه ولنگاشو باز کنه..... اونوقت به منیر گفت بهشتی پرستوراخوب لیس بزن وبازبونت پاکش کن تامن برم دستشوئی وبرگردم!.....
کارلیس زدن منیرکه تمام شد محسن هم ازدستشوئی برگشت وبلافاصله بین رونای سفید ومرمرین پرستو زانوزدودرحالیکه بادودستش ساقهای سفیدو خوش تراش پرستورا گرفته بود کیرشوتپوند توی کوس پرستو!.... وشروع کردمحکم تلمبه زدن ، طوریکه صدای چلپ!... چلپ!... برخورد روناش به باسن ورونای پرستو بلند شنیده میشد!.... باخودم گفتم این محسن عجب قدرت وکمری داره !.... هیچ احساس خستگی نمیکنه!.... همینطور یک ضرب داره کوس وکون میکنه !.... که یک دفعه ناله محسن واوووف اوووفش بلند شد... اونم باشدت تمام آبشو ریخت توی کوس پرستو!.... چنان خودشو به کوس پرستو چسبانده بود که اجازه نداد یک قطره از آبش بریزه بیرون!..... مثل اینکه دوست داشت آبش تا توی رحم پرستو بره واونو حامله کنه!..... باخودم گفتم: این دیگه کیه؟!..... محسن چنددقیقه ای با همون حالت چسبیده به کوس پرستوبی حرکت باقیموند، بعد درحالیکه پاهای پرستو روشونهاش بودن بادودستش دوطرف کوس پرستورا گرفت وجمع کردوخیلی یواش توهمون حالت کیرشو کشید بیرون !.... محسن بااین کارش نگذاشت حتی یک قطره آبمنی تو کیرش باقی بمونه ویا بریزه بیرون!.....
منیرکیرمحسن را گرفت وبا زبونش لیسیدوتمیزش کرد!....
محسن نفس عمیقی کشید وگفت.. مرسی پرستو جون.... مرسی منیر جون.... وامیرجان ممنونم!..... به این میگن حال کردن!..... خیلی خیلی عالی بود!.... حظ کردم!.... روشو طرفم کردوادامه داد.... خوبیش به این بود که هم توخوب بهرمند شدی .... هم پرستو لذتشو برد.... وهم من حسابی حال کردم!.... منیرهم که جای خود!..... لطف دوستی ورابطه سکسی خانوادگی به همینه! که آدم با صداقت وبدون هیچگونه وسواسی زنشوهرچندهم که خوشگل باشه ودوستش داشته باشه را بازن دوستش عوض کنه واجازه بده هم خودش وهم دوستش هردو اززنهای یکدیگه بهره ببرن وخوب باهاشون حال کنن واوناهم ازاین کار لذت ببرن!....... من نمیدونم این امُل بازیها چیه که بعضی ها زناشون را توی هزارسوراخ قایم میکنن ، آخرش هم زنه به هرکه دوست داشت میده هیچکس هم بوئی نمیبره!... بابا بزار زنه آزادباشه.... آخه اونم دل داره !... دوست داره باکسی دوست بشه... کام بده وکام بگیره... چی میشه هیچی!.....
منیرگفت محسن جون خوب ..... حالا بریم توهال ویک کم میوه ، یک استکان چای بدیم به مهمونای خوبمون!.... آخه پرستو وامیر جون مهمون ماهستن!.....
محسن گفت ... منیر جون حتماً.... چرامعطلی بریم..... امیر جون بفرما ... پرستوجون بفرما که خیلی خسته شدی!..... ازت خیلی خیلی ممنونم!.....
همگی لباس پوشیدیم و رفتیم نشستیم توی هال ...... منیرچای آوردومحسن هم میوه وشرینی ها راآوردو پذیرائی کرد.....
محسن گفت امیرجون امشب برای من از اون شبهای فراموش نشد نیه !... همه چی درحدعالیه !.... دوست دارم به تووپرستوجون هم خوش گذشته باشه....
پرستو ومنیر چون غیرازیک شرت چیزدیگه ای نپوشیده بودن یک حالت خیلی سکسی وشهوانی پیدا کرده بودن!.... مخصوصاً سینه های مرمرین پرستوکه باهر حرکتی که میکرد بصورت ژله ای تکون میخوردن..... نوک اونا گل اناری وسربالا ، هاله دورشون صورتی خوشرنگ!..... شکم صاف وناف فرو رفته وزیبا!.... برجستگی جلوش به شرت فشار آورده بود واونو بحالت کمونی به جلو هل داده بودوکمی از شرت رفته بود لای درز کوسش وزیبائی سکسی خاصی به اون داده بود!.... چطور من تاحالا این همه زیبائی را متوجه نشده بودم!..... محسن حق داره بگه دوای شقی کیرش زیبائی پرستوجونه!...
محسن که متوجه نگاه وتخیلا تم شد گفت امیرجون چیه؟ .... تاحالا زنتواینجوری ندیده بودی؟.... اونودرسته خوردی!.... بابا یک کم هم بذاربرا فرداشبت؟.....
گفتم محسن جون خوشم میاد هردوخانمها یکی ازیکی خوشگل تروزیباتر ، آدم حظ میکنه از خوشگلی واین همه تناسب وزیبائی!......
محسن گفت حالا داره یواش یواش دوزاریت میفته ومی فهمی من چی بهت گفتم.......
منیرپرید تو حرفش وگفت محسن جون چی بهش گفتی ؟.... بگو من وپرستو هم بدونیم!.....
محسن گفت هیچی بابا!... همینطوری!....
منیر ول نکرد....
برای همین محسن گفت ... من قبلاً به امیرجون گفته بودم دوا ودرمون سفتی کمر وقدرت جنسی برای مردها فقط خوشگلی وزیبائی ومخصوصاً حال دادن زنه وبس!.... درسته امیرجون؟!.....
منم درتائید حرفای محسن گفتم... درسته و همینطوره!..... ودردنباله حرفم ادامه دادم ... جداًمحسن جان همینه که گفتی!....
درحالیکه پرستورا نگاه میکردم ومیدیدم هیکلش اززیبائی هیچی کم نداره! .... حق دادم به محسن که باداشتن زن خوشگلی مثل منیراینطور شیفته وخاطرخواه پرستو بشه!..... وحتی حاضر نشه یک لحظه ازش جدابشه!.... قدیمی ها درست گفتن که قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری..... خوب اینم شانس پرستو جونه!.... که شوهر دوست خوبش این همه دوستش داشته باشه وازش خوشش بیاد !........
توی این افکاربودم که صدای خنده منیر منو بخودم آورد..... منیرمیگفت امیرجون فکرمیکنم توالان بیشترازگذشته ازپرستوجون خوشت اومده وازش لذت میبری؟........ من خوشحالم ازاینکه شوهر دوست خوبم یعنی پرستو خواسته های جنسی منو بهتراز شوهرم یعنی محسن برآورده میکنه وازاین نظر خیلی خوشحالم!...... این برای من یک شانس بزرگ بوده!.... چون پرستوجون دوست چندساله منه .... نه حسوده ونه بخیل ونه تنگ نظر!..... اینا لطف ومحبت پرستو جونه که من میتونم با شوهر خوبش سکس کامل داشته باشم!.... آخه همه خانمها این معرفت وگذشت را ندارن و کمتر کسی بین اونا مثل پرستوجون پیدا میشه که هم دست ودل بازباشه وهم بخشنده ومهربون ، این مرام پرستو جونه که بدون حسادت وبخل اجازه میده شوهرش با دوستش رابطه سکسی داشته باشه و خودش هم با شوهر دوستش آمیزش وسکس دلخواه داشته باشه!...
محسن گفت قربون همه تون میرم!... همه تون ماه هستین!.... خوب امیرجون حالا که چای وشیرینیمون را خوردیم وخستگی را هم در کردیم اگر اجازه بدی من باپرستو چند ساعتی خلوت کنم !..... رک بگم!.. حالا که دیگه آخر شبه و تا صبح وقتی نمونده تو بامنیر ومنهم با پرستو این چند ساعت را سرکنیم....... مُزد تمام منت تمام !... دوست دارم این چند ساعتومن و پرستو تو تنهائی باهم باشیم!......... خوب چی میگی؟.... نظرت چیه؟....
گفتم محسن جون این حرفها چیه میزنی من وتوئی نداریم پرستو جون خودش تصمیم میگیره وانتخاب میکنه !..... حالا تنهائی دوست داره ؟... بفرما ..... میخواد جلوی من یا منیرجون باشه.... درهرصورت خودش بهتر میدونه!..... ازنظرمن پرستومثل منیرکه همسرته اونم همینطور!.... خوبه؟......... بفرما!.....
محسن که شرتش دیگه تحمل شقی کیرشو نداشت کمی اونو کشید پائین تا برا کیرش جابازشه وپرید پرستورابغل کردوگفت قربون این خانم خوشگل وتودلبرو برم که من ازش سیر نمیشم!... ولبای پرستورا کردتوی دهنش وشروع کرد اونارامکیدن وازپشت با لمبرای کونش بازی کردن!.... بعدهم اونو بلندکردوبردتوی اتاق ودررابست!.......