توي سکس عاشق کون کردنم و فوق تخصص کس ليسي را دارم که همين دو تا خصوصيت باعث شده که خيلي ها از من خوششون بياد. بابام سه سال پيش مرد(سرطان گرفت) و فقط من موندم و خواهرم و مامان جون.يک دونه زن عموي نقلي دارم که حدود چهل دو سه سال داره، خيلي هم خوشگل نيست و دوتا دختر داره که هر دو دبستاني اند. عموم اوايل تابستون پارسال(84) توي تصادف مرد .از اون به بعد اکثر کارهاي خونه ي عموم افتاد به گردن من چون تنها خانواده ي ما و عموم و يکي از عمه هام اصفهان هستيم،شوهر عمه ام و بچه هاش که اصلا دنبال کمک به ديگران نيستند و نه عموم پسر داشت و نه من بابا و يا برادر. اواخر پاييز بود که يه روز صبح زن عموم زنگ زد خونه ي ما و به مامانم گفت که من را بفرسته برم خونش بهش کمک کنم چون مي خواست بخاري ها را از انبار که روي پشت بوم بود پايين بياره و نصب کنه. منم مثل هميشه با اينکه بيکار بودم ولي صبح زود بيدار شده بودم کم کم آماده شدم و رفتم اونجا. زن عموم مثل هميشه باهام رفتار ميکرد ولي اگر دقت مي کردي توي حالتش ميشد خوند يه چيزيش هست. خلاصه سرتون را درد نيارم رفتيم با هم آورديم و بخاري ها را به کار انداختيم در ميون کار هم تا ميتونستم طبق عادتم شوخي کردم که يکي دو بارش مورد دار بود اما زن عمو(اسمش سارا بود) چيزي نگفت. بعدش سارا رفت چايي آور منم خوردم. ميخواستم برم خونه يه دوش بگيرم که سارا گفت به وضعت نگاه کن، اگه اينجوري بري بيرون همه بهت ميخندند و تازه مامانت ميگه من بچه ام را تميز تحويلت دادم و ديگه تو را قرض نميده به من. راست ميگفت چون سر تا پام پر بود از خاک هاي توي انباربود. بهم گفت برو توي حموم خودتو بشور ولباس هاتم بذار پشت در تا ببرم بشور.(خونه ي عموم زياد ميرفتم چند باري هم اونجا حموم کرده بودم و بعد از حموم لباس هاي سارا را ميپوشيدم !چون لباس نداشتم.) گفتم باشه ولي قبلش رفتم دستشويي.نشسته بودم به کار خودم که سايه ي يک نفر را روي شيشه ديدم باور نميکردم سارا باشه پس فکر کردم اشتباه ديدم. اما چند لحظه بعد دوباره اومد و رفت. گفتم حتما دختر عمومه و از مدرسه اومده. با خودم گفتم زود بلند بشم تا بيچاره خودشو خيس نکرده. اما وقتي اومدم بيرون خبري از دختر عموم نبود و معلوم ميشد که سارا بوده ولي اگر دستشويي داشت چرا بعد از من نرفت؟؟ وقتي ميخواستم برم توي حموم يه لحظه چشمم به چشمش افتاد و مطمئن شدم که شهوتش گل کرده اما نه اون جرئت داشت و نه من. رفتم حموم. حمومشون دو قسمت داره يک رختکن و دوم خود حمام که با يه در شيشه اي تار از هم جدا ميشند ولي اگر کسي طرف ديگه باشه ميتوني بفهمي که کسي هست!(غيب گفتم) لباس هام را توي رختکن در آوردم و رفتم زير دوش. چون منم دوست داشتم يه اتفاقي بيفته وقتي رفتم زير دوش از عمد شرتم را خيس کردم و دارش کردم به دسته ي در که توي رختکن بود. امدن سارا را حس کردم. قند توي کونم آلاسکا شده بود. سريع لباس هاي منو برداشت و يه فحش هم بهم داد که احمق چرا اينو خيس کردي(آخه بدش اومده بود) و رفت بيرون.بد مدل خورد توي پوزم و حالم گرفته شد. مشغول کار خودم شدم چون اونطور که سارا رفت گفتم بر نميگرده و بر هم نگشت. کارم تموم شده بود و داشتم ميومدم که خودمو خشک کنم که صداي جيغ سارا اومد.سريع يه حوله ي کوچيک دور کمرم گرفتم و پريدم بيرون. ديدم وسط آشپزخونه ولو شده، دويدم طرفش و از اونجايي که کف آشپزخونه ليز بود و دمپايي هاي منم خيس يهو احساس کردم وسط زمين و آسمونم و با کون مبارک فرود امدم روي زمين. خودمو جمع کردم و رفتم دست سارا را گرفتم و بلندش کردم و گفتم:- خوبي؟ چيزيت که نشد؟- چيزيم نشد ولي انگار حال تو بهتره(با سرش اشاره کرد به کير و خايه ي ما) خودم که نگاه کردم ديدم به به! همون دو سانت حوله هم وقتي خوردم روي زمين باز شده.اومدم سريع برگردم برم توي حموم که سارا دستم را گرفت و با حالتي که بوي خواهش ميداد و با شهوت مخلوط شده بود بهم گفت آرش تو رو جون مامانت اينو از من دريغ نکن. من تو را خيلي دوست دارم و از اين کس شعرا.منم ديدم که قسمم داد و ازم خواهش کرد دور از مردونگيه که بهش کمک نکنم!!! بهش گفتم منم خيلي دوستت دارم زن عمو هر کاري هم بتونم برات ميکنم.(لوطي بازي را حال کنيد)ميخواستم بغلش کنم که بلند شد و دستم را گرفت و گفت پاشو بريم توي اتاق. رفتيم توي اتاق و رو به روي هم نشستيم روي تخت. يه کم زل زد توي چشمام ودر همين حال پيرهن گشاد مردونه اي که پوشيده بود را از تنش بيرون انداخت بعد من بهش حمله کردم و شروع کردم به لب بازي.ديگه حالش دست خودش نبود خودش را ول کرد روي تخت و من افتادم به خوردن لب و گونه و گردنش اما حتي يه صدا هم ازش در نمي اومد.به خودم گفتم اينقدر طولش ميدم که خودش التماس کنه. رسيده بودم به گردنش و داشتم ميليسيدم، کم کم اومدم پايين و رسيدم به سر بالايي سينه اش که اصلا بلند نبود و شيب زيادي نداشت. اروم آروم اومدم بالا به نوک قله نرسيدم اما دورش يه دور زدم و رفتم سراغ اون يکي سينه و مثل قبلي به قله نرسيدم.يه لحظه احساس کردم که يه ناله کرد و اين برام بس بود. کار نکرده مي کردم، رفتم سراغ دستش از آرنج به بالا شروع کردم به ليسيدن. دستش که تموم شد رفتم يه راست سراغ قله ي سينه اش و شروع کردم به خورن، دو سه ديقه اي مشغول بودم. و اومدم پايين تر. دو سه دفعه اي روي شکمش رفتم و برگشتم و بعد اومدم پايين اما سراغ کسش نرفتم. رفتم سراغ رون پاش.(شايد بعضي ها بگند مگه اونجا هم براي زن لذت داره؟ بايد بگم اگه طرف توي کارش وارد باشه اينجا هم لذت داره) خوب براش از پايين به بالا ليسيدم که آخرش صداش در اومد و گفت کشتيم نامرد زود باش. حالا نوبت کسش بود. رفتم و صورتم را گرفتم جلوش و اول يه کم بر اندازش کردم،خيلي خوب بود براي من که قبلا فقط کس جنده هايي را کرده بودم که بيشتر به آبکش برنج شبيه بود تا کس!. زبونم را گذاشتم روي کسش و از بالا به پايين رفتم. چوچولش را هم توي راه خيلي راحت پيدا کردم. نشون کردم که راحت دوباره پيداش کنم!. شروع کردم به خوردن لبه هاي کسش. اول فقط باهاش با زبونم بازي ميکردم اما بعد شروع کردم به مکيدنش توي دهنم و آروم گاز زدن لبه هاش.رفتم روي چوچولش و زبونم را گذاشتم روش و يه کم باهاش فشار دادم. اين دفعه ديگه جيغش بلند شد که اميدوارم کرد. با زبونم چوچولش را تحريک ميکردم و با انگشتم اول لبه هاي کسش را و بعد فرستاد توي کسش. يه کم اون تو بازيش دادم و آوردم بيرون. هنوز داشتم به کسش ور ميرفتم که سريع برگشت و به طرف کيرم رفت. کيرم را اول خوب نگاه کرد و يه کم قربون صدقش رفت و بعد کرد توي دهنش.کيرم تازه داشت بلند ميشد و هرچي جون ميگرفت ساک زدنش براش سخت تر ميشد.آخرش صداش در اومد که اين چيه؟ چطور بکنمش توي دهنم؟گفتم نميخوام بکني توي دهنت بخواب. و هلش دادم روي تخت. صورتش توي صورتم بود و سريع خورم را انداختم روش. چون لاغر بود اذيت شد و منم زود دستام را بالاي سرش تکيه گاه کردم و خودم را از روش بلند کردم. کيرم را گذاشتم دم سوراخش و اومدم اذيتش کنم اما با دستش اونو سريع گذاشت دم کسش. منم نامردي نکردم همشو تا ته فرو کردم داخل. خيلي کس توپي بود، خيلي تنگ بود چون بيچاره چند ماهي بود که نداده بود و از بس من تحريکش کردم کسش خيس شده بود، يک لحظه احساس کردم پوست کيرم کنده شد بسکه تنگ بود.گوشم به دهنش نزديک بود و ازجيغش شاش بند کردم! با دستاش شروع کرد به چنگ زدن روي کمرم اما من بعد از چند ثانيه شروع کردم به تلنبه زدن.اول آروم ميزدم و کيرم را هم تا ته فرو نميکردم. يه کم که جلو تر رفتيم کيرم را تا تخمام ميکردم توي کسش.سرعتم را کم کم داشتم زياد ميکردم نه خيلي سريع. چند دقيقه بعد من بودم که با آخرين سرعت و قدرت تلنبه ميزدم و سارا که با تمام توانش جيغ ميزد.هفت هشت دقيقه ادامه دادم و از خستگي خيس شدم.گفتم پاشو تا حالت را عوض کنيم. وقتي ميخواست بلند بشه يه لحظه چشمم افتاد به سوراخ کونش.مطمئن بودم اگه بگم خودش نميده. پس گفتم
Tuesday، February 24، 2009
اشتراک در:
نظرات پيام (Atom)
0 نظرات:
ارسال يک نظر