دو تا تركه تو خيابون وايستاده بودن داشتن كوناشونو به هم ميزدن، يكي مياد ازشون ميپرسه: ببخشيد شما دارين چي كار ميكنين؟ ميگن: داريم دوكون باز ميكنيم! يك ماه بعد يارو داشته از همون خيابون رد ميشده، ميبينه ايندفعه دارن كيراشونو به هم ميزنن، ميگه: ايندفعه دارين چي كار ميكنين؟ ميگن: داريم معاملمونو به هم ميزنيم! تركه ميخواسته جلق زدن رو ترك كنه، چهار گوشه حموم رو مي بوسه مياد بيرون! يه كوسه بوده عادت داشته معامله مردم رو ميكنده، تو گونه خودش هم آخرين نمونه باقي مونده بوده، نميتونستن بكشنش. ميگن: چي كار كنيم؟ ميان دندوناش رو ميكنن. بعد از چند وقت يك بابايي داشته تو دريا شنا ميكرده، يهو داد ميزنه: كــوســه! آخ جان! كوسه! آه! آه! كوسه! آه آااااه! سرخپوسته ميره داروخانه يك كاندوم ميخره، بعد از يه مدت مياد ميگه آقا يه كاندوم قوي تر بده. يارو ميگه چرا؟ سرخپوسته ميگه: مرد سرخپوست قوي، زن سرخپوست قوي، كاندوم، بووووم....! يارو بهش يه كاندوم محكم تر ميده، بازم بعد از يه مدتي برميگرده، ميگه: زن سرخپوست قوي، مرد سرخپوست قوي، كاندم بووووم...! اين دفعه يارو يه كاندوم آهني بهش ميده. بعد از يه مدتي زن سرخپوسته سياه پوش مياد ميگه: مرد سرخپوست قوي، زن سرخپوست قوي،كاندوم قوي، تخم طرف چپ بوووووم...! تركه پنچر گيري داشته، زن ميگيره. فرداي شب عروسيشون، زنش ميره پيش باباش شكايت ميكنه كه: اين شوهر من ديشب منو گرفته بود هي فرو ميكرد تو وان حموم! باباهه ميره پيش دامادش ميگه: چرا شب اول زندگي دختر منو هي فرو ميكردي تو وان؟! تركه ميگه: خوب ميخواستم سوراخشو پيدا كنم رشتيه تو جنگ تير ميخوره كيرش كنده ميشه، براش يه كير چوبي ميگذارن. شب عروسيش همين كه مياد با عروس خانوم مشغول كار خير شه، يهو كيره ميشكنه. زنه بهش ميگه: كيرش چوبي بود؟! رشتيه ميگه: نه چوبش كيري بود! يارو ميره تو اداره كون گشادا ميخواسته استخدام شه. جلوي در ورودي، دربون اونجا ازش ميپرسه: ببخشيد ميتونم كمكتون كنم؟ يارو ميگه: من ميتونم يك گلابي درسته رو بكنم تو كونم! ميخوام اينجا استخدام شم. دربونه بهش ميگه: برو خدا پدرتو بيامرزه، من ميتونم يك توپ فوتبال رو بكنم تو كونم، اينجا دربون شدم! يارو گوش نميده ميره تو. منشي دفتر ازش ميپرسه: چيكار ميتونم براتون بكنم؟ باز يارو جريان گلابي و استخدام رو ميگه. منشيه ميگه: من ميتونم يك صندلي رو بكنم تو كونم، اينجامنشي شدم! فكر نكنم اينجا استخدامتون كنند، ولي به هرحال بايد با آقاي معاون دوم صحبت كنيد. يارو ميره تو دفتر معاون، ميبينه داره يك كاناپه رو ميكنه تو كونش! ميگه: اَااه! تو يك كاناپه رو ميكني تو كونت، تازه معاون دوم شدي، پس رئيستون ديگه چه كون گشاديه؟! معاونه ميگه: هيس! ما الان همه تو كون رئيسيم! دوتا خانومه نشسته بودن تو تاكسي، همينجور داشتند از هر دري صحبت ميكردند. يكيشون بر ميگرده به اونيكي ميگه، شما شغلتون چيه؟ يارو جواب ميده: والله من كارم نسبتا راحته، صبح پا ميشم صبحونه ميخورم، ميرم بيرون يك دوري اطراف ميزنم، ميام خونه دوش ميگيرم، دوباره ميرم بيرون،يك مقدار تو خيابون پرسه ميزنم، ميام خونه دوش ميگيرم، بعد ناهار ميخورم، ميرم بيرون يك مقدار ميگردم، دوباره ميام خونه يك دوش ميگيرم، بعد ميرم باز چند ساعت قدم ميزنم، بر ميگردم خونه دوش ميگيرم، ميخوابم... شما شغلتون چيه؟ اونيكي زنه جواب ميده: والله منم مثل شما جندم، منتها اينقدر وسواس ندارم! زن و شوهري بچهدار نميشدند. يه بار شكم زنه اومد جلو، با خوشحالي رفتند دكتر ولي دكتر گفت: خانم شما حامله نيستيد و شكمتون نفخ كرده. چند ماه بعد باز شكم زنه اومد جلو و دوباره رفتند دكتر. دكتر پس از معاينه گفت: اين بار هم شكم شما نفخ كرده! دفعه سوم كه رفتند پيش دكتر و دوباره جواب قبلي رو شنيدند، مرده شاكي شد و با عصبانيت گفت: آقاي دكتر، پس بفرماييد اين تلمبه است نه كير! از تركه ميپرسن: داداش جريان اين بوق زدن تو عروسيها چيه؟ تركه ميگه: ايلده ما قبلاً تو عروسي يه شعري ميخونديم، الانا ديگه فقط آهنگشو ميزنن. ميپرسن خوب چي ميخونديد؟ تركه ميگه: اوني كه تا ديروز نميداد...ديديد داد...ديديد داد! ه روز حسني به خانم معلمش ميگه: خانم اجازه ميدين دست به سينه هاتون بزنم؟ خانم معلم ميگه: اي حسني بيتربيت، اين چه كاريه؟ حسني ميگه: خانم 10 هزارتومان بهتون ميدم. خانوم ميگه: خوب بيا ولي به كسي نگي. چند دقيقه بعد حسني ميگه: خانون اجازه ميدين دست به پشتتون بزنم؟ خانم معلم ميگه: حسني رو بهت دادم، رودار شدي؟ حسني ميگه: خانم 5 هزارتومان بهتون ميدم. خانم ميگه: بيا ولي به هيچكس نگي. چند دقيقه بعد حسني ميگه: خانون اجازه ميدين دست به كستون بزنم. خانم ميگه: اي حسني... ديگه خيلي رودار شدي. حسني ميگه: خانم هزار تومان ديگه بهتون ميدم. خانم ميگه: ديگه آخرين باره. چند دقيقه بعد حسني ميگه: خانم اجازه ميدين بكنمتون؟ خانم معلم ميگه: اي حسني بد! حالا چقدر پول ميدي؟ حسني ميگه: خانوم 25 هزارتومان. خانوم ميگه: خوب بيا ولي به هيچكس نبايد بگي و .... خانوم معلم با خوشحالي ميره پيش خانوم مدير و ميگه: خانم مدير حقوق اين ماه من رو بدين و يك مرخصي يك ماهه هم ميخوام. خانم مدير ميگه: مگه ندادم دست حسني كه بهتون بده! يك روز يه مرده داشته آمار زنهاي پريودي رو ميگرفته. در يه خونه رو ميزنه. يه مرده در رو باز ميكنه. ميگه: آقا ببخشيد خانوم شما پريود ميشه؟ مرده دهنشو پاك ميكنه و ميگه: مگه معلومه؟ ترکه ميره داروخونه، ميگه: آقا يه کاندوم لارج بدين. يارو يکي براش مياره. ترکه ميره بيرون بعد از يک مدت برميگرده، ميگه: ببخشيد، بزرگترش رو ندارين؟ داروخونه چي ميره يک سايز بزرگترش رو مياره. باز ترکه ميره، بعد از ده دقيقه مياد، ميگه: ببخشيد ازين بزرگترش رو نداريد؟! باز يارو يکي بزرگترش رو بهش ميده. خلاصه چند بار اين قضيه تکرار ميشه و هي ترکه بر ميگرده ميگه: بزرگترش رو نداريد؟! تا يارو داروخونه چي شاکي ميشه، دنبال ترکه ميره بيرون ببينه اين چيکار ميکنه. ميبينه داره کاندومه رو ميکشه سرش! با تعجب ميگه: بابا چرا اينو ميکشي سرت؟! ترکه ميگه: آخه قراره من تو تئاتر نقش کير رستم رو بازي کنم! ترکه ميره داروخونه ميگه: يه کاندوم کدئين دار ميخوام! داروخونه چيه ميگه: چرا؟ واسه چي؟! ترکه ميگه: آخه يه سردرد کيري گرفتم! زنه ميره دكتر، ميگه: آقاي دكتر كمكم كنيد، من هركار ميكنم نميتونم جلوي خودم رو بگيرم، همش ميخوام بدم! دكتره ميگه: خوب خانم تو سن شما اين طبيعيه! شما بايد ازدواج كنيد. زنه ميگه: آقاي دكتر الان چهارساله ازدواج كردم، ولي كمكي نميكنه، هنوز همش ميخوام بدم! دكتره ميگه: خوب بعضي موارد پيش ميد كه هورمونهاي جنسي زياد فعاليت ميكنند، شما سعي كنيد يك دوست پسر پيدا كنيد تا ارضاتون كنه. زنه ميگه: والله آقاي دكتر، 15 تا دوست پسر دارم، ولي كافي نيست، باز هميشه ميخوام بدم! دكتره كف ميكنه، ميگه: خوب در موارد خيلي نادر، عواطف فاميلي باعث ميشه فرد به ارضاي جنسي نرسه. شما سعي كنيد با يكي دو تا از اهالي فاميل رابطه صميميتر برقرار كنيد. زنه ميگه: والله آقاي دكتر، با همة مرداي فاميل رابطه دارم، ولي بازم كافي نيست، همش دلم ميخواد بدم! دكتره شاكي ميشه، داد ميزنه: خانم شما مريضيد!! زنه ميگه: قربون دهنت آقاي دكتر! اينو به شوهرم بگيد كه صبح تا شب ميگه من جندم خانم معلمه سر كلاس از يه بچه تخسه مي پرسه: اگه سه تا گنجشك سر يه شاخه درخت نشسته باشن، بعد ما يكيشون رو با تير بزنيم، چند تا گنجشك رو درخت ميمونه؟ بچهه ميگه: هيچي! معلمه ميگه: نخير دو تا ميمونه. بچهه ميگه: خوب اون دو تا هم از صداي تير فرار ميكنن ديگه. معلمه يكم فكر ميكنه، ميگه: جوابت درست نبود ولي از طرز فكرت خوشم اومد! بعد شاگرده ميگه: خانم حالا ما يه سوال بپرسيم؟! معلمه ميگه: بپرس. پسره ميگه: اگه سه تا خانم تو خيابون بستني بخورن، اولي گاز بزنه، دومي ليس بزنه و سومي ميك بزنه، كدومشون ازدواج كرده؟! معلمه يكم فكر ميكنه، ميگه: خوب معلومه، سومي! بچهه ميگه: نه...جوابتون درست نبود. اوني كه حلقه دستشه ازدواج كرده، ولي از طرز فكرت خوشم اومد! لره ميخواسته با زنش کار خير کنه ولي بچش مزاحم بود.بهش گفت بابا بيا اين هزار تومان رو بهت ميدم پونصدش رو ماست بخر باقيش سي خودت.بچهه گفت نيخم! نيخم! نيخم!(نميخوام).باباهه گفت پس بيا اين هزارو پونصدو بگير پونصد رو ماست بگير هزار سي خودت.بچه گفت نيخم !نيخم! نيخم!باباهه گفت عجب بس بيا ديگه اين دوهزار تومان رو بگير پونصد ماست بگير و هزار و پونصدش سي خودت.بازم بچه گفت نيخم!نيخم!نيخم!باباش عصباني شد گفت پدر سگ پس تو بيا داتو (مادرتو) بکن تا من برم ماست بگيرم! يه روز يه خانومه ميره پيش خياط و ميگه: يه لباس ميخوام كه وقتي دولا شدم، شورتم پيدا بشه، سينههام ديده بشه، نافم هم معلوم باشه! خياطه ميگه: خانوم جون، من يه لباس ماكسي برات ميدوزم، هر جا رفتي همون اول خودت بگو كه اوضاعت خرابه شكم دختر همسايه كه آمد به جلو يادم از كرده خويش آمد و هنگام درو گفتم اي بخت بخوابيدي و خورشيد دميد گفت بايد ز عقب ميزدي احمق نه جلو تهرانيه و تركه و رشتيه داشتن در باره دختراشون با هم حرف ميزدن، تهرانيه ميگه: من دو هفته پيش تو جيب دخترم سيگار پيدا كردم، تا اون موقع اصلاً خبر نداشتم كه دخترم سيگار ميكشه. رشتيه ميگه: اي بابا! من اون هفته توكيف دخترم قوطي ودكا پيدا كردم! تا اون موقع اصلاً نميدونستم كه دخترم عرق ميخوره!! تركه ميگه: بابا اينا كه چيزي نيست! من ديشب تو كيف دخترم كاپوت مصرف شده پيدا كردم! تا اون موقع اصلاً نميدونستم كه دخترم كير داره! تركه و كرده قرار ميگذارن همديگه رو بكنن. اول تركه ميكنه، كارش كه تموم ميشه يهو خجالت ميكشه، سرشو ميندازه پايين. كرده مياد جلو بغلش ميكنه، بهش ميگه: سرتو بگير بالا پهلوان... كان مرد كردي! يك جناب يُبسي زن ميگيره، شب ميرن تو حجله، يارو مياد آقا بزرگ بازي درمياره، ميپرسه: عزيزم، مامانت سفارشهاي لازم رو بهت كرده؟! دختره كه دوزاريش نيافتاده بوده، ميگه: آره عزيزم، ولي بين خودمون باشه، اين مامان من اونقد امله كه من ترجيح ميدم روشهاي هميشگي خودم رو حفظ كنم! شباهت زن و تقويم چيه؟! دوتاشون وقتي قرمزن تعطيلن يه يارو داشت دوستش رو نصيحت ميكرد كه ديگه سيگار نكشه دوستش گفت هر كاري ميكنم نميتونم سيگارو ترك كنم .دوستش گفت يه راه خوب بلدم ، قبل از اينكه سيگار بكشي اونو بكن تو كونت ، وقتي اينكار و بكني از سيگار بدت مياد .بعد از چند وقت دوستش رو ديد ، گفت سيگارو ترك كردي .دوستش گفت: " نه بابا دهنم سرويس شد ، سيگارو كه ترك نكردم هيچ ، هر دفعه يه سيگار از دهن ميكشم يه سيگارم از كون . تركه ميميره، ميبرنش جهنم. بهش ميگن: تو بايد اينجا كارهم بكني. كارش اين بوده كه بايد ديگهاي عظيمي كه توش جندهها رو ميجوشوندن رو هم ميزده. يه روز همونطور كه مشغول بوده، يهو ميبينه يك از بچه محلاش داره واسه ديگ بغلي هيزم ميبره. دوتايي شروع ميكنن باهم گپ زدن و از كار و كاسبي گله كردن و خلاصه حواسشون پاك از هرچي ديگ و جنده پرت ميشه. بعد از يك مدتي تركه يك نگاهي به ديگ ميندازه ميبينه يك جنده سياه پوست اومده رو. هول ميشه به دوستش ميگه: غضنفر زود برو بذار به كارم برسم، جندهها ته گرفتن! پسره زبونش ميگرفته، صبح دير ميره مدرسه، خانوم معلمشون ميگه: چرا دير اومدي؟! ميگه: خانم لام دول بود! خانمشون ميگه: خوب عزيزم من هر شب لام دوله ولي ببين چه زود ميام! تركه با دوست دخترش ميره كوه، همينجوري كه داشتن ميرفتن يه دفعه نيرو انتظامي ميريزه. سربازه بهش ميگه: شما اينجا چي كار ميكنين؟ اين خانوم كيه باهات؟ تركه ميگه: من كه كوه نورد حرفهايم، اينم وقتي من اومدم همينجا بود، مثل اينكه كُس كوهيه! شيرهايه ميميره، ميبرنش بهشت. دو سه روز ميگذره، يك روز ميان ازش ميپرسند كه همه چي ميزون هست يا نه، ميگه: والله همه چيز عاليه، فقط يوخده شـوژ مياد! ميبرنش دم مرز جهنم كه يخورده گرماي جهنم بخوره بهش، بلكن گرم شه. دوباره بعد از چند روز ميان ميپرسند: خوب اوضاع چطوره؟ ميگه: والله همهچي خوبه، ولي هنوز يوخده شـوژ مياد! ميگن بابا تو اصلاً لياقت بهشت رو نداري، ميندازنش تو جهنم! بعد از چند روز ميان، ميپرسند: خوب بالاخره گرم شدي؟ ميگه: والله اينجا بهتره، ولي هنوز هم يوخده شـوژ مياد! شاكي ميشند ميندازنش طبقه هفتم جهنم، تو مركز آتيش. چند روز ميگذره، ميان بهش سر بزنن ببينيند اوضاع احوالش چطوره. تا درو باز ميكنند، يارو داد ميزنه: داداش اون درو ببند، تازه اينجا هوا گرفته بود به يه نفر گفتن چه وقتي خيلي ضايع شدي گفت:يه روز دختر خالم بهم زنگ زد گفت: بيا خونه خاليه!! منم خوشحال شدم رفتم. در و که باز کردم ديدم کسي نيست! دختر خالم گفت: من ميرم تو اتاق تو هم 5 دقيقه ديگه بيا تو!! منم 5دقيقه بعد رفتم تو ديدم همه ميگن تولد نولد تولدت مبارک. بعد به طرف ميگن خب چه ربطي داشت! ميگه: آخه لخت رفته بودم تو تهرونيه خوابيده بوده كنار زنش، يهو هوس كار خير ميكنه و شروع ميكنه آروم آروم با پر و پاچة حاج خانوم ور رفتن. زنش پشتش رو ميكنه بهش، ميگه: رامين بيخود فكراي الكي نكن... فردا بايد برم دكتر زنان، اونجام بايد تميز باشه! تهرونيه ميخوره تو پرش، يكم واسه خودش چرت ميزنه، بعد يهو خوشحال بلند ميشه، به زنش ميگه: شقايق جون، فردا وقت دندونپزشكي كه نداري؟ مزاحمه زنگ ميزنه خونة يه تركه، ميگه: ببخشيد گوشي دستتونه؟ يارو ميگه: بعله. ميگه: خوب پس بيزحمت بكنيدش تو كونتون! تركه شاكي ميشه و قطع ميكنه. سه چهار ساعت بعد باز مزاحمه زنگ ميزنه همون خونه، ميگه: ببخشيد گوشي دستتونه؟ تركه مياد تيز بازي در بياره، ميگه: نه! مزاحمه با صداي متجب ميگه: اِااِ... يعني هنوز تو كونتونه؟ قاضي به شاهد كه يه ترك بود ميگه: لطفا" بريد تو جايگاه شهود و كتاب انجيل رو بگيريد دستتون و قسم بخوريد كه راست ميگين. تركه ميره جايگاه شهود و انجيل رو ميگيره دستش و بلند ميگه: اين تو كون آدم دروغگو يه روز يه زنه صداش نازك بوده ميره دكتر واز دكتره دوائي مي خواد تا صداش كلفت بشه دكتره يه نسخه نوشت وبه زنه گفت:خانم اين دارو يه كم عوارض جانبي داره.زنه گفت:اشكالي نداره بعد از يه ماه زنه ميره پيش دكتره وگفت: آقاي دكتر صدايم كلفت شد.خيلي ممنون. دكتر گفت دارو هيچ عوارضي نداشت؟ زنه گفت: بله آقاي دكتر.كمي سينه ام مو درآورده.كه اونهم به تخمم مسؤل خوابگاه دخترا همه دخترا رو جمع ميكنه، ميگه: ديشب يه مرد اومده بوده تو خوابگاه. همه ميگن: واااي... يكي ميگه: هه هه هه...! مسؤل خوابگاه ميگه: اينطور كه فهميديم اين مرده رفته بوده تو اتاق يكي از دخترا. همه ميگن: واااااي... يكي ميگه: هه هه هه...! مسؤل خوابگاه ميگه: تازه، يه كاپوت هم پيدا شده. باز همه ميگن: وااااااي... يكي ميگه: هه هه هه...! مسؤل خوابگاه ادامه ميده: ولي گويا اون كاپوت سوراخ بوده. همه ميگن: هه هه هه... يكي ميگه: واااااي يه روز تركه تصادف كرد و معاملش كنده شد .رفت پيش دكتر گفت يه معامله مصنوعي واسم بزاردكتر ديد يارو كس خله . گفت آهني ميخواي يا چوبي .تركه گفت هر دوش. بعد از چند سال دكتره تركه رو توخيابون ديد . بهش گفت مشكلي نداري . تركه گفت نه بابا بچه دارم شدم . دكتره با تعجب گفت : راست ميگي؟ چند تا 2 تا . پينوكيو كه هميشه از مدرسه فرار ميكنه . آرنولد هم سر چهارراه همش دعوا ميكنه
Tuesday، February 24، 2009
اشتراک در:
نظرات پيام (Atom)
0 نظرات:
ارسال يک نظر