« بهشت 16 |صفحه اصلی| بهشت 18 »
بهشت - قسمت هفدهم
بایک هیجان غیره منتظره مواجه شده بودم!..... ازروی همین هیجان دستی به لمبر صاف وبرجسته کونش کشیدم وصورتموآوردم جلو وبوسیدمش!...... چه بوی خوشی میداد! بوی کون!.... همرا با عطر دل انگیزی که بخودش زده بود!.... دو دستمو گذاشتم رولمبرای سفید کونش تا کمی چاک کونشو باز کنم !..... چه جالب !؟.... چه لمبرای سفتی داره!؟.... تا قبل ازاینکه دست بزنم به کونش فکر میکردم کون خیلی نرم وآبکی داره!.... ولی حالا که لمبرای سفید وداغشو گرفته بودم متوجه سفتی اونا شدم !.. مثل سینه هاش سفت بود!... سفتی که آدم موقع گائیدنش حال میکنه!.... گفتم چه عالی هنوز وا نرفته!... هنوززیاد رو پای کسی ننشسته ، یا زیاد روش نخوابیدن ومهمتر اینکه لمبراش هنوز دستمالی نشده !... لوپ کلام اینک هنوز کسی اونو از کون نگائیده!!!.......... با نرمی ولی با هیجان لای کونشو باز کردم!.... نگاهم که به سوراخ کونش افتاد حیرت کردم!.... سفید!.... پفکی وفوق العاده برجسته! وسط اون جمع وکمی گود!.... من که تا حالا همچو سوراخ کونی که به این برجستگی باشه ندیده بودم!!.... بهترین معیار برای مقایسه میشه کون خوشگل پرستو را درنظر گرفت!.... با اون که مقایسه کردم دیدم سوراخ کون پرستو پفکی هست ولی مثل این برجسته نیست !... چقدر خوشرنگ وسفید!.... آخه مگه فریبا چند سالشه؟ این سوراخ کون کوچولو وتنگ باید مال یک دختر هفده یا هیجده ساله باشه!..... نه یک زن که اونم یکساله ازدواج کرده!..... بنظر میرسه حتی خود فریباهم انگشت بهش نزده چه برسه به اینکه فرهاد یا کس دیگه ای کیربهش مالیده یا اونوگائیده باشه!.... نه !... نه!.... بکر.. بکر!.... به این میگن کون دست اول و آک!..... آک!.....
با تکونی که فریبا بخودش دادبخودم اومدم وسریع صورتموبردم لای چاک کون سفید وداغش وشروع کردم اون سوراغ داغ وبرجسته را لیس زدن وبوئیدن!..... وای که از بوی کون داغ تازه از تنور در اومده چه لذتی بردم!...... توهمون لیسهای اول از طعم و بوی آن حس کردم که واقعاً یک کون بکر ودست نخورده رادارم لیس میزنم!!.... هیجان ناشی از غلیان یک شهوت واقعی ناشی از ملامسه با این حوری خوشگل و خوش هیکل که دمرجلوروم خوابیده بود حرارتی سوزنده از وجودم خارج میشد.... چرا که بیک باره فریبا گفت : وای امیر چقدر داغی !...... گرمای دستات داره منوهم گرم میکنه وهم به اوج لذت میبره !..... تا حالا اینجوری آتشی نشدم!.... امیر جون اون سینه پر مو وخوشگلتو بمال به کمر وپشتم.... آه.... ه ه ه ه ه..... کاش فرهادهم مثل تو پر مو بود!.... وای که دارم از لذت وخوشی شروع این سکس جالب وبی نظیرمیمیرم!...... امشب چه شب خوب وجالبیه !.......
برا اینکه بتونم پشم سینه مو به کمرش بمالم زانوامواینور و آنور روناش گذاشتم وکونش گذاشتم وسط پاهام!... برجستگی بیضی شکل دوطرف کونش درقسمت بیرونی روناش که از آبگاه تا نزدیکای زانوش ادامه داشت باعث شد تا زانواموبیشتر بازکنم براهمین کمی خودمو جا بجا کردم وآروم طوری روش خوابیدم که سینه ام روکمرش قرار گرفت وکونش لای پام .... حالا کیر داغ وشقم که هنوز توی شرتم بود مماس چاک برجستگیهای سفت کونش شده بود!.... صدای نفسهای تند همرا با ناله های خیلی آهسته فریبا بگوشم میرسید..... اون زیر داشت حال میکرد!..... سعی کردم دستام اهرمی باشن تا تنم روی اون سنگینی زیادی نکنه... که فریبا با ناله گفت : نه دستاتو آزاد کن!.... راحت بخواب روم!!..... دوست دارم این زیر له شم!.... وای چقدر خوبه!.... اصلاً فکرشم نمیکردم امشب اینجوری حال کنم و سکس داشته باشم..... وای امیر جون کاش این برنامه هرشب باشه!!.... تا حالا حتی فکرشم نمیکردم میشه اینجوری زیر یک مرد خوابید!!..... وسنگینی تن ومور مور موهای بدنش اینقدربه آدم حال بده!......
دستامواز حالت اهرمی آزاد کردم وبردم سراغ پستونهای سفت ونرسیده وکالش !!... واقعاً سفتی اونا مثل میوه کال بود!.... وقتی شروع کردم با اونا بازی کردن وگاهاً فشردن ، وگرفتن وچرخوندن نوک برجسته اشون بین انگشتام !!.... ناله شهوانی وحشر کننده فریبا بلند تر شد ، سعی میکرد با تکون خوردن ، خودش و کونشو خوب اون زیر توبغلم جا بده !... جالب تر اینکه با فشارآرنجش به تشک کمی کونش دادبالا!.... حالا دیگه حسابی کونش لای پاهامو پر کرده بود!.....
بعد از لحظات فراموش نشدنی که خوب روش خوابیدم ، پاشدم وگفتم خوب فری جون حالا موقع اونه که هم اینوببینی وهم ببوسیش وبا زبونت نازش کنی!........
برای شروع کارکمکش کردم تا پاشه وروی زانواش وایسه ، تا اون داشت خودشو جابجا میکردو راست وایسه ، سریع رفتم توی پذیرائی ویک لیوا ن پر مشروب کردم وبا مقداری چیپس واون پماد بی حس کننده را که محسن بهم کادو داده بود وزیر میز کوچیک پذیرائی گذاشته بودم آوردم تواتاق وگذاشتم کنار تشک!.... فریبا جون داشت موهاشو میزد عقب که جلوش وایسادم وشرتمو کشیدن پائین هنوز شرتم کامل پائین نرفته بود که کیر شق شدم مثل فنر پرید بیرون وبه طرف صورت فریبا حمله کرد!!...... فریبا بادیدن ناگهانی اون جیغ کوتاهی کشیدوگفت :.. وای ی ی ی ی مامان!...... وهمزمان دستشو جلو دهنش گرفت تا صدای جیغشو کسی نشنوه!!!......
منم کیر آزاد شدهمو به صورت ولباش نزدیک کردم.... فریبا دستشو آورد بالاوبا کمی تامل ودودلی کمر داغ اونوگرفت!..... خواستم چیزی بگم که فریبا سرش بالا کردوگفت : امیر خیلی بزرگ وگندس!.... چرا مال فرهاد اینقد نیست؟.....
گفتم : فری جون تا داغه بخورش!.......
فریبا یه نگاه به کیرم که هنوز تو دستش بودو یه نگاه بمن کردوگفت: وای این که تو دهنم نمیره!.... من تا حالا فقط یکبار این کار رو کردم !... اونم چون خودم دلم خواست وهوس کردم ، فقط مال فرهاد رو کمی لیس زدم ولی تو دهنم نکردم!... ترسیدم!......
گفتم: عزیزم ترسی نداره .... حالا نشونت میدم که خوردنش نه تنها ترسی نداره بلکه وقتی اونومیک میزنی وبا آب دهنت خیسش میکنی ولیز میشه چقدرگرماش تودهنت دلچسب میشه ، طوریکه توسکسهای بعدی اولین کارت همین ساک زدن و خوردن اون میشه!..........
فریبا همینطور که کمر کیرموگرفته بود ونفسش بهش میخوردگفت : وای امیر چه سوراخی این جلوشه!...... وبا احتیاط زبون داغشو سریع به سراون زد ..... آب دهنشو قورت دادودوباره یه لیس دیگه زد!......
گفتم : بیشتربزن..... بیشتر خیسش کن!..... زبونتو درآروبکش روش! .....
زبونشو که در آورد دستمو گذاشتم روی دستش که کمر کیرمو گرفته بود ویواش یواش سر کیرمو مالوندم به زبون خیس وداغش !.... وای که چه حالی کردم...... کمی که این کارو کردم گفتم خوب حالا دهنتو باز کن تا بگم!.... دهنشوکه باز کرد یواش کله کیرمو گذاشتم بین لباش وگفتم حالا زبونتو بکن توسوراخش!.... وخوب میکش بزن!.... راست میگفت دهنش خیلی کوچیک بود!..... ولی چون لب ودهنش خوب خیس شده بود وکیرمنم تفی ، با یه فشار اونوکردم تودهنش ودودستی سفت کله فریبا را گرفتم وفشاردادم بطرف کیرم!....... کمی فشاررا که بیشتر کردم کیرم تا ختنه گاه رفته توی دهنش !....... فریبا چشاشو که پراز اشک شده بودن چرخوند بالا طرف صورتم ، اوتقلا میکردکه سرشو آزاد کنه تا کیرمو از دهنش درآره.... کمی تامل کردم بعد خیلی آروم کشیدم بیرون!...... فریبا سرشو بالا آورد همینطور که نفس بلندی میکشید همراه با تک سرفه ای گفت: وای ی ی ی ی .... خفه شدم !..... دهنم جر خورد!.....
سرمو آوردم پائین ولبای خیسشو بوسیدم وگفتم : چیزی نمیشه..... خوب میشه ولی خوبم یاد میگیری!...... آخه عزیزم سکس واقعی یعنی این!...... خم شدم وباز لبای خیس ونمدارشو بوسیدم وتو همون حالت لب تولب ازش خواستم تا زبونشو بهم بده!.. که داد..... از داغی زبون وتف گرمش داشتم از حال میرفتم!!..... چند لحظه توهمون حال لب تو لب با هم موندیم و تکون نخوردیم!!....... نئشگی گرمی لباش وطعم مشروب توی دهنش حسابی سر حالم آورده بود ، برا همین هم خم شدم ولیوان مشروب را دادم دستش وگفتم : فری جون حالا کمی ازاین مشروب بخور !.....
کمی از اونو سرکشید وخواست لیانو بزاره زمین ، نگذاشتم و بهش گفتم : نه!... همه اشو بخور وچندتا چیپس گذاشتم دهنش وبلافاصله لباشو که طعم مشروب میداد بوسیدم!......... خواست بقیه مشروب را نخوره ولی اصرار کردم که بخوره!.... میخواستم خوب مست بشه تا بهتروبیشتر باهاش حال کنم وموقع گائیدنش ، درد کون دادن خودشو کمترحس کنه!..... این به نفع هردوی ما بود!...........
مشروبوبا چنددونه چیپس که خورد ، لبودهنشو بوسیدم ولیسیدم وبراش پاکش کردم!.... بعدازش خواستم که باز سر زانووایسه ، وقتی ایستاد باز کمر کیرموگرفتم وسرشو دادم طرف دهنش وگفتم : فری جون حالا دیگه میتونی برام ساک بزنی!.... بیا دهنتو باز کن!....
یه نگاه به کیر شق شده تودستم کردوگفت : امیر جون باورکن نمیتونم یعنی تودهنم جا نمیگیره وگرنه دوست دارم این کاررو برات بکنم!......
گفتم : میتونی !... دیدی که همین چنددقیقه پیش کردی!... میتونی ... بیا دهنتو باز کن.....
گفت : ..آخه خفه میشم!... دیگه نمیتونم نفس بکشم !.......
گفتم: اه ه ه ه ... میتونی ... باز کن دیگه خوشگلم ..... ناز نکن دیگه .... میدونی دوست دارم .... ناز میکنی !.... گفتم که نترس ، هیچی نمیشه شاید اولش برات کمی سخت باشه ولی خیلی زود راهشو یاد میگیری !..... فکر میکنی همه ازاول میتونستن این کار رو بکنن .... نه!.... یاد گرفتن .... پرستو هم همینطوری بود ..... محسن خان یادش داد!!!؟؟.......
فریبا دهنشو باز کردوگفت پس یواشتر !.... باشه!....
گفتم : باشه ! ... ولی اول چندتا لیسش بزن وخوب خیسش کن بعد!.....
آرام شروع کرد با زبون نرم ومخملیش سر کیرمو لیس زدن ......
گفتم : نترس !.... بیشتر خیسش کن!..... همه اشو لیس بزن!...... اصلاً تفتو بریز روش وبا دستت بکش روش!....
سرشو به علامت مثبت تکون دادویه تف گنده انداخت روش وبادست لطیف ونرمش شروع کردبحالت جلق مانندکیرمو ماساژ دادن!...... وای که تماس دست نرمش برام دست کمی از گائیدنش نداشت !!.... داشت از حال میرفتم.... باید توی اون حال واحوال باشید تا بفهمید من تو اون لحظه چه حالی داشتم!!....
حالا دیگه مشروب کار خودشو کرده بود!... چون دیگه فریبا ، فریبای چنددقیقه پیش نبود، اون داشت تند تند وحریصانه با کیرم جلق میزدو نوک زبونشو میکرد توسوراخ کیرم!..... دیدم خودش کمر کیرمومحکم گرفته وداره سرشو با فشارمیکنه تودهنش ، ثقریباً نصف کیرمو بلعیده بود!!..... که شروع کرد میک زدن .... گفتم بیشتر بکن تو!..... چون نمیتونست سرشو بیاره بالا ونگام کنه ! فقط چشاشو دادبالا وبا اشاره چش وابروبهم فهموند که باشه کمی صبرکنم !.... دیگه طاقت صبرکردن نداشتم این بود که یکبار دیگه با دو دست کله اشو گرفتم وکیرمومحکم فشار دادم توحلقش!... سریع یکی دوبار بحالت تلمبه زدن این کار روکردم وکشیدم بیرون ... اینقدر از آب دهنش کیرم خیس شده بود که همینطوراز میریخت!..... فریبا جلو دهنشو گرفته وسرفه وعوق میزدکمی هم قرمز شده بود!...... ولی خیلی خوب تونسته بود تحمل کنه... چون تا حلقش فرو کردم.... سر کیرم برا یه لحظه خورده بودته حلقش!..... فکر کردم برا امشب بسشه!.... حالا دیگه حالش بهتر شده بود سرشو بالا کرد که حرفی بزنه مهلتش ندادم سریع دو طرف صورت خوشگلشو گرفتم وخودمم زانو زدم مقابلش ولبام گذاشتم رولباش وشروع کردم میک زدن ولیسیدن.... لباش چون برجسته وغنچه ای به تمام معنا بودن وقتی میکشون میزدم همش میرفت تودهنم!.... که وای چقدر قلوه ای وداغن!!!!!!!........................
پایان قسمت هفدهم
نویسنده: پرهام