[go: up one dir, main page]

صفحه اصلی | صفحه اصلی انجمن | عکس سکسی ایرانی | داستانهای سکسی
فیلم سکسی | سکسولوژی | خنده بازار | داستانهای سکسی(English)
آویزون
انجمن ها | پاسخ | وضعیت | ثبت نام | جستجو | قوانین | آخرین ارسالها |
انجمن آویزون / خاطرات سکسی / جنده خانه مقدس (فهرست)
<< . 1 . 2 . 3 . 4 . 5 . 6 . 7 . 8 . 9 . 10 ... 13 . 14 . >>
نویسنده پیام
# : 5 Apr 2008 12:46


Quoting: M2Z
دوستای گلم من شرمنده همه هستم . متاسفانه کامپیوترم(رایانه) خراب شده و قسمت هایی که تایپ کرده بودم پریده . سعی میکنم تا امروز قسمت جدید رو بزارم. ممنونم از همه رفقای گل که سر زدن. همچنین از قلدر عزیز که منو راهنمایی کرده بود. ممنونم

اشکال نداره واسه همه پیش میاد...
آخ ک؟؟؟ن آدم میسوزه اینجوری میشه.آی میسوزه...
منتظر میمونیم

به كوروش چه خواهيم گفت؟forum/19_57882_0.html
# : 5 Apr 2008 14:15


rahamatt

ا چرا می سوزه .

ساده بیا دست منو بگیرو ....ساده نگیر این همه سادگیمو ......ساده نگیر اگه هنوز میتونی ......پای همه سادگیات بمونی ....
# : 5 Apr 2008 16:17


قسمت سوم

غلام پیرمردی که چند ساله خاله رو میشناسه دم در تو اتاقکش نشسته بود. شریف با سری پایین به سمت در رفت. در دل شریف غوغایی بود. دچار عذاب وجدان شده بود د لش نمی خواست اینبیاد اما باز نتونسته بود جلوی خودش رو بگیره. چند روزی فکر کرده بود تا بالاخره از عباس بی مخ ادرس رو گرفته بود البته نه رای خودش گفته بود برای یکی از رفقاش می خواد اما عباس فهمیده بود و سفارش شریف رو کرده بود. شریف از در خونه بیرون رفت. غلام با نگاههش اون رو بدرقه کرد. غلام ژیرمردی که ساله بود با خاله کار می کرد. از قبل از انقلاب با خاله تو کاباره کار می کرد و برای خاله مشتری می اورد. غلام یکی از اون یلات های بود که تو کاباره استخدام شده بود که یک وقت کسی نخواد با بد مستی باعث دعوا و در گیری تو کافه بشه. .
اما وقتی به بی پولی می خورد چند تا مشتری از اون خر مایه ها برا خاله می اورد و پول رو با خاله نصف می کردند اما نصف بیشتر مال خاله بود. انقلاب که میشه همه رو می گیرن. غلام چند وقتی تو زندان بودو بعدش ازاد میشه البته تو زندان مومن میشه و شروع می کنه به نماز و روزه برا همین عف می خوره و ازاد میشه. اما کاری نداشته و همش الاف خیابون ها بود. خاله هم تو زندان توبه نامه امضا میکنه و با چند تا زن دیگه از زندان ازاد میشن. و می رن تو یک خونه قدیمی که مال خاله بوده جمع میشن و بعد مدتی غلام رو هم پیدا میکنند ومیارن تو همین خونه.
غلام دستی تو موهای سفیدش میکشه و بلند میشه که بره تو زیر زمین. خاله عشق رب گوجه داره و همیشه غلام مسئول خرید گوجه برای رب گوجه است.
خود خاله هم نمي دونه براي اين قدر به رب گوجه علاقه داره فقط يك حسه كه اونو تحريك ميكنه نسبت به رب گوجه
غلام وارد زير زمين ميشه . تو زير زمين پر است از شيشه اي رب گوجه و شيشه هاي شراب كه مال مشتري هاست. و غلام مسئول شراب انداختنه.
سر به شيشه ها مي زنه و زير لب غر غر ميكنه.
غلام: من نمي دونم اين همه رب گوجه مي خواد برا سر قبر من . چند روز ديگه هست كه ميگه غلام برو گوجه بخر .
غلام فصل رب شده برو گوجه بخر. اخرش نفهميديم اين همه رب گوجه رو مي خواد چيكار كنه؟

غلام از زيرزمين بيرون مياد. در زير زمين با صداي وحشتناكي بسته مي شود. اما باز صداي خنده زن ها ي تو اتاق صداي در را نا مشخص مي كند.
صاي خنذده از اتاق نازنين وسرور خانوم هست. سرور يكي از همون زن هايي هست كه از زندان با خاله بوده و همش تو كار اين اون دخالت مي كنه اما خاله اون نداخته بيرون . از اون زن هاي هفت خطه كه با زبونش صغير و كبير رو سر جاش مي نشونه. نازنين هم خودش پيدا كرده بود. تو پاك بوده از دست باباش فرار كرده بود . خودش ميگفت كه باباش زياد ميزدش اما خودش هم مي دونست كه باباش دست بزن نداره . تنها عيب باباش اين بود كه بابا بود و بابا ها همش غر مي زنندو بس.
خاله وارد اتاق نازنين و سرور شد. صداي اشرف خوشگله از تو حمام ميومد. كه داشواز مي خوند.
خاله: خفه خون گرفته چه صدايي داره من كه زنم حالي به حالي ميشم
نازنين و سرور با ورود خاله به اتاق كمي از شدت خندها شون كم كردند. خاله رفت يك گوشه نشست.
خاله: سرورچته باز خون رو ذاشتي رو سرت
سرور: خاله جون كاري نكرديم خنديديم
خاله: به كي خنديدي؟
نازنين: به كسي نمي خنديديم جوك ميگفت سرور مي خنديديم
خاله: خودتونين. چرا مي خندين شما دوتا هي. مي خواين برزن جل و پلاسمون رو جمع كنند . سرور نكنه دلت مي خواد بري بالاي دار هان
سرور: نه . وا خدا مرگم بده مگه چي كار كردمكه برم بالاي دار؟
خاله: يعني نمي دوني؟ يا منو خر گير اوردي.
سرور: دور از جون شما اين حرفا چيه خاله
خاله: پس نمي دوني خوب بهت مي گم به جرم كس دادن به همه اعدامت ميكنند.
صداي در حياط بحث انها رو كور كرد.
غلام از اتاقك بيرون اومد و ب8 سمت در حياط رفت
غلام: كيه..
و ارام ارام به سمت در رفت. در را باز كرد. پسركي با چهره اي مضطرب پشت در ايستاده بود.
غلام: فرمايش
پسر: من.. چيز.. اومدم خونه رو ببينم
غلام: كي فرستاده
پسر : از اشنا هام
غلام از جلوي در كنار رفت و پسر به داخل خانه امد. غلام با صداي بلند خاله را صدا كرد
غلام: خاله ... خاله
خاله: چته غلامي شد
غلام نگاهي به پسر انداخت و خاله از نگاه غلام فهميد.
خاله: بيا تو بيا
پسر به دنبال خاله به راه افتاد و غلام به اتاقك خوش برگشت.
پسرك وارد اتاق خاله شدخاله قليانش را در دست گرفته بود و مي كشيد
خاله: كي معرفيت كرده؟
پسر: يكي كه اومده بود اينجا
خاله: خوب .. دخترا .. دخترا...
همه دختر ها وارد شدند. به جز اشرف خوشگله.
خاله: انتخاب كن تا قيمت و بهت بگم.
دختر ها مثل صف مدرسه ايستاده بودن..به ترتيب
اقدس.. سرور خانم... نازنين... مهتاب... شهين... خانوم گل... مهرناز.. شيرين...
پسرك نگاهي لبه همه انداخت. اقدس و سرور كه سنشون بالا بود و سريع چشمان پسرك اناه را رد كرد. نازنين با قدي متوسط و هيكلي تو پر مهتاب با قدي بلند و هيكلي لاغر و شهين چاق بود و كمي زشت و مهرناز تركه اي و خوشگل و شيرين كه قد بلند و لاغر. پسر چند باري چشمانش را چرخاند و دستش را روي نازنين گذاشت
پسر: همين
خاله: خوب اين ميشه پنجاه تومن.
پسر : خوبه
خاله: خوب بقيه دخترا برين.
دختر ها رفتن و نازنين دست پسرك ر.و گرفت و با خودش به اتناق ش برد.
پسرك عليرضا بود و اولين بار بود كه مي خواست با يك زن بخوابد و ان هم به خاطر كل كل كردن با دوستاش كه بهش گفته بودن تو با دودولت فقط ميشاشي و باش كار ديگه اي نمي كني.
و عليرضا براي ثابت كردن به اونا اومده بود تا اولين با با يكي بخوابه.
نازنين در اتاق رو بست. عليرضا به اطراف نگاهي كرد. كمي ترسيده بود.
نازنين: چرا مات برده اولين بارته
عليرضا: نه بابا
نازنين': معلوم ميشه
عليرضا: چي
نازنين : چندمين بارته
عليرضا هيچ نگفت. نازنين رو تختش نشست.
نازنين : د بيا ديگه چرا لفتش ميدي
عليرضا رفت كنار نازنين. تو ذهنش تمام فيلم هاي رو كه ديد بود تصور كرد. دستش را با ترس و لرز گذاشت رو شونه نازنين. و اروم شروع كرد مالش دادن.
نازنين: ديدي اولين بارته
عليرضا: نه بابا
و دوباره سكوت. دستان عليرضا تمام كمر نازنين رو لمس مي كرد گوي دستانش در حال كشف يك موجود ناشناخته است. صورتش را نزديك برد و لبانش را به طرز ناشيانه اي بر روي لبان نازنين گذاشت. نازنين او را از خود جدا كرد. . حالا شهوت او را شجاع كرده بود. با زبانش طبق گفته دوستاش كه يادش داده بودند شروع كرد به ليس زدن گردن نازنين و دسانش را روي سينه هاي نازنين مي كشيد. سينه هاي نسبتا بزرگ نازنين و نرم عليرضا را سر شوق اورده بود. بي مها با به سمت سيننه هاي نازنين رفت و با دهن اناه را از روي لباس لمس كرد ولي اين كار براي خودش لذتي نداشت و تمام كار هايي كه مي كرد از روي كار هايي بود كه دوستاش يادش داده بودن. لباس نازنين را از تنش بيرون اورد. سفيدي بدن نازنين او را حالي ديگر كرد. سينه بند نازنين را باز كرد اما با مكافات و خنديدن هاي نازنين. خود نازنين سينه بندش را باز كرد. و سينه هايش اويزان شدن. عليرضا با دستانش سينه هاي نازنين را به هم مي ماليد.
هنوز هيچ اتفاقي براي نازنين نيفتاده بود. كوچكترين اثري از شهوت در چشمان و صورتش ديده نمي شد.
عليرضا خودش لخت شد. نازنين هم لخت شده بود. عليرضا خودش را روي نازنين انداخت و شروع به عقب و جلو كردن كرد. هنوز چند ثانيه نشده بود كه فوران را در كمرش احساس كرد و سريع خودش را روي شكم نازنين خالي كرد. خنده اي بلند نازنين عليرضا را سرختر مي كرد. خودش هم باورش نمي شد كه اين قدر زود كارش تمام شود
نازنين: نگفتم بار اولته.

یک خاطره با من باش**** یک گریه مرورم کن!
# : 5 Apr 2008 20:45


Quoting: rahamatt

Ema87
اما ؟!

چیه ؟؟

« در این درگه که گه گه که که که که شود ناگه . به امروزت مشو غره که از فردا نه ای آگه »
# : 5 Apr 2008 23:47


mer30 mojtabah jan montazereh edamash hastam

# : 6 Apr 2008 09:25


M2Z

داش مجتبي دمت گرم بازم ادامه بده

خاطره شادي هاي امروزمان تلخ ترين غمي است که فردا به ياد مي آوريم .....
# : 7 Apr 2008 01:24


Quoting: Ema87
چیه ؟؟

ماچ نفرست بابا.گل بده به من...
M2Z
دمت گرم

به كوروش چه خواهيم گفت؟forum/19_57882_0.html
# : 7 Apr 2008 02:49


Quoting: rahamatt
ماچ نفرست بابا.گل بده به من...

هم ماچچ هم گل .

« در این درگه که گه گه که که که که شود ناگه . به امروزت مشو غره که از فردا نه ای آگه »
# : 7 Apr 2008 13:10


rahamatt


« در این درگه که گه گه که که که که شود ناگه . به امروزت مشو غره که از فردا نه ای آگه »
# : 7 Apr 2008 14:43


M2Z
دمت گرم [b][/b]

<< . 1 . 2 . 3 . 4 . 5 . 6 . 7 . 8 . 9 . 10 ... 13 . 14 . >>
جواب شما
         

» نام  » رمز عبور 
برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.
 

Powered by MiniBB