[go: up one dir, main page]

صفحه اصلی | صفحه اصلی انجمن | عکس سکسی ایرانی | داستانهای سکسی
فیلم سکسی | سکسولوژی | خنده بازار | داستانهای سکسی(English)
آویزون
انجمن ها | پاسخ | وضعیت | ثبت نام | جستجو | قوانین | آخرین ارسالها |
انجمن آویزون / خاطرات سکسی / داستان شنا ياد گرفتن من
<< . 1 . 2 . 3 . 4 . 5 . 6 . 7 . 8 . 9 . 10 ... 23 . 24 . >>
نویسنده پیام
# : 12 Sep 2008 02:55


Quoting: ali3875
باربي جون قشنگ بود پس بقيش چي شد؟

نوشتم بخون ببين خوشت ميآد؟

# : 12 Sep 2008 04:59


قسمت 3:
س:پاشو دختر خوب يه چای بيار که برات خيلی حرفا دارم
من:ديگه ظهره چای تعطيله
س:ا ا ا پس تعريفم تعطيله
من:پاشو بريم آشپزخونه همينطور هم برام تعريف کن
س:باشه راستی ببينم غير من و تو کسی خونه نيست؟
من:نه مامان که جلو چشمات رفت..بابا هم امروز صبح پرواز داشت.شايان هم رفته شرکت
س:دم بابات گرم از وقتی شايان مدرک مهندسی گرفت و برا خودش شد اق مهندس بابات همش ميره مسافرت کاری!!!!!
من:اصلاً من نميفهمم کره بابايه من به تو چه ربطی داره حتماً کار داره ديگه
س:آااره کارو که داره از چه نوع باشه برام سواله
من:طفره نروووو ديشبو بگو
س:اهان باشه در چه حد جزيا ت ميخوای؟
من:بميری همشو بگو
س:باشه ولی جريان هومن را هنوز برام نگفتی ها زبل خان بدونه دودول
من:ميگم حالا ببين زر ميزنی قبل از اينکه اين مرتيکه رستمی بياد يا نه!


س:ديشب تورو که رسونديم شروين رفت دم يه خونه وايساد وقتی برگشت ديدم دو تا شيشه شراب دستشه بهش گفتم شروين تو که ميدونی من مشروب نمی خورم گفت بابا واسه خودم گرفتم بيا بريم برا تو هم بستنی ميخرم.
واقعاً هم بعدش رفتيم برام بستنی خريد.وقتی رسيديم خونه يه حس بدی داشتم با خودم تصور ميکردم الان ميره يه فيلم ميذاره بعد مياد ميشينه پيشم هی فاصله اش را کم ميکنه بعد شروع ميکنه نازم ميکنه آخرشم منو ميکنه و ميگيريم ميخوابيم
من:خب مگه همين انتظار نداشتی؟
س:چرا ولی خب منو شوين الان 1.5 ساله با هم دوستيم 1 سال هم هست سکس داريم از تکرارش خسته شده بودم خيلی يک نواخت شده بود برام
من:خب بهش ميگفتی
س:تو که ميدونی من زبونم همه جا درازه غير از رخت خواب..تازه فهميدم شروينم از اين اخلاقم اصلاً خوشش نمياد
من:خب بگذريم.ادامه بده
س:مگه تو ميذاری!!!!
......وقتی رسيديم خيلی عادی تلويزيو ن را رو شن کرد گفت سارا جان من ميرم دوش بگيرم اگه چيزی خواستی تو يخچال بردار من زودی ميام
منم کلی حرصم گرفت نشستم بستنيمو خوردم.آقا از حمام تشريف اوردن نشست کلی باهام حرف زد از درسو دانشگاه گرفته تا برنامم برا آينده..
ديگه کم کم داشتم شاکی ميشدم فکر کردم آخه چرا اينهدر به من سرد شده نکنه داستانه مهمونيه شمال فهميده نکنه از من خسته شده خلاصه تو مدته 2 دقيقه همه جور فکری اومد تو کلم که ديدم با دو تا ليوان شراب اومد پيشم نشست..گفت چرا خا نم قشنگم اينقدر بد اخلاقه امشب ؟
س:منم دقيقاً همين سو ال از تو داشتم امشب چته؟
ش:من؟مگه من چه کار کردم خا نمی؟
س:نميدونم ...همينجوری
بعد شربش يه نفس خرد گفت به سلامتی...تو نميخوری؟
س:تو که ميدونی من نميخرم چرا اصرار ميکنی؟
ش:راست ميگی
پاشد بلوزشو درا ورد ..از تعجب خشکم زده بود...اين چه مرگش شده ؟
ش:ميخوای قطعه جديد که تمرين کردم برات بزنم؟
س:به به خر خون آقا وقت گيتار زدن هم دارن؟
شروع کرد به زدن نميدونم اين دفعه که اون با من کری نداشت چرا من حشری تر بودم تمام مدتی که ميزد چشم من رو لباش و بازوش و تنش بود همش هم ته دلم به خودم فحش ميدادم بسه ديگه بسه...نه چرا بسه؟دلم ميخواد نگاش کنم اصلاً چه اشکالی داره من شروع کنم؟...احمق جون اون به خاطر غرورت از تو خوشش مياد.
ش:خب نظر؟
س:عا لی بود آفرين.
ش:آره ميدونم عا ليه آخه کلی روش کار ميکنم هفته اي پنج بار ميرم باشگاه!
س:لوس بيمزه منظو رت چی بود؟
ش:هيچی خودت ميدونی..راستی يک چيزی ازت ميخوام نه نيار جونه من..
س:تا چی باشه
ش:بيا امشب يک پيک شراب با من بخور برا حرفم هم دليل دارم
س:چه دليلی؟
ش:ميخوام امشب بهترين سکس زندگيمون را تجربه کنيم
س:آهن برايه اينکار حتماً بايد مشروب بخوريم؟
ش:نه عزيزم فقط يک بار اونم برا اينکه تو هميشه وقتی با هم هستيم نگرانی نميدونم خجالت ميکشی يا حواست کجاست ولی ميدونم جلويه خودتو خيلی جاها ميگيری!
س:مثلاً؟
ش:حرفی که بايد بزنی نميگی سعی ميکنی صداهای سکسی در نياری آخه دليلش چيه؟! مثلاً همين الان وقتی دلت ميخواد منو لمس کنی چرا نميآی جلو؟
س:اگرم حرف تو درست باشه بايد چه کار ميکردم؟
ش:مياومدی جلو سازو ميگرفتی ميذشتی کنار و هر کاری دلت ميخواست ميکردی....

به اينجا که رسيد ديدم بد هم نميگه شايد يه لب کوچولو به شراب بزنم بد نباشه..خلاصه نصفه ليوان شراب خوردم اولش سرم گيج رفت ولی بعدش خيلی خوووب بود
من:چرا؟ چه جوری خوب بود؟ بگو ديگه

....با اينکه سرم کمی گرم شده بود بازم صبر کردم شروين بياد جلو وقتی شروع کرديم لب گرفتن ديگه همه چی خود به خود رفت جلو مثل اينکه ريتم بدنامون با هم کوک شده بود.اروم لباشو ميخوردم کم کم شروع کردم گازای کوچولو گرفتن از لب بلاش ديدم صدای آی رفت هوا..شروع کردم گردنشو بوسيدن..چه بويه خوبی ميداد بوسايه خيلی کوچو لو.
اونم بيکار نبود داشت با دستش سينه هامو فشار ميداد گفتم شروين ارومتر نازشون کن انار که نيست ابلمبوش ميکنی....سينه هاشو بوسيدم رسيدم به نافش زبونم را کردم تو نافش دستشو از رو سينم برداشتم گذشتم رو کونم گفتم حالا اينجا رو فشار بده..داشتم اروم اروم بدنشو ميبوسيدم تا رسيدم به شرتش اروم درش اوردم جالب بود اين دفعه از ساک زدن بدم نميومد
ش:سارا جون مطمئنی؟ تو که از اين کار خوشت نمياومد عزيز دلم
س:شششش حرف اضافه نزن شروين به کارت برس
خوابوندمش طاقباز رو تخت رفتم روش ميهستم همه لحظات را حس کنم شروع کردم نوکه کيرشو بوسيدن جنس جالبی داشت مثل لب بود فقط نرمتر اروم اروم کيرشو کردم تو دهنم و عقب جلو کردم..چند بار که اين کارو کردم گفتم حالا تو تو دهنم تلنبه بزن ميخوام حس کنم داری دهنمو ميگای..فکر کنم اين حرفم ديوونش کرد چند تا تلنبه زد و منو برگردوند حالا اون رويه من بود .
از سينهم شروع کرد با حرص ميخوردشون اروم اروم رفت پايين شرتمو در اورد داشتم ديوونه ميشدم..پهمو از هم باز کرد گفت سارا الان چه کار کنم..من ساکت بودم.شروع کرد تو کسم فوت کردن اينقدر اذيت کرد که آخر داد زدم کسمو بليس زود باش..اونوقت مثل وحشيا شروع کرد کسم را خوردن اينقدر خورد که تمامه تنم لرزيد..بعد اومد کنارم دراز کشيد گفت چطور بود خا نمی؟
گفتم خوب حالا تو چی پس؟
گفت حالا وقت هست من تا امشب کست را نکنم که خوابم نميبره..بد از چند دقيقه دوباره شروع کرد کسمو خوردن با زبون ميزد به کليتو ريسم وبا دو تا انگشت ميکرد تو کسم بهش گفتم ديگه بسه حالا بيا بالا؟
گفت بيام بالا چکار کنم سارا؟ بايد بگی تا بيام> گفتم بياا بالا کيرتو بکن تو کسم لعنتی مردم..کيرتو ميخوام...
اومد روم خوابيد با يک دستش کمرم را گرفته بود با يک دستش با سينم بازی ميکرد اينقدر محکم تلنبه ميزد که هر لحظه ميگفتم الان تخت ميشکنه جالبترين نکتشم اين بود که آبش را ريخت توم.
من:وی خاک بر سرت چی کار کرد؟
س:باور کن دست خودمون نبود ولی خيلی کيف داشت حس جالبی بود
من:وای سارا شنيدی؟
س:چيو؟
من:صدای زنگ ديگه پاشو برو اين يرو را يه جوری دست به سر کن بدو دختر خوب
س:اونوقت چيش به من ميرسه؟
من:قول ميدم داستان هومن را برات بگم
س:و؟
من:و ديگه ندره ديگه چی ميخوااااااای؟
س:همه سکسای ديگتو
من:آخه احمق من فقط تو زندگيم دو بار سکس کامل داشتم اونم با هومن بوده باشه برات همه را ميگم حالا بودو برو دم در
س:باشه
من:سارا از همونجا ردش کن بره ها تو نياد.
س:باشه خيلت راحت.
********

س:بفرماين؟
....من رستمی هستم شيلا خا نم تشريف دارن؟
س:بله خواهش ميکنم بفرماين تو

# : 12 Sep 2008 14:38


barbie_girl
مرسی که بقیه اش رو نوشتی
عجب دختر خاله پررویی داره این دختره

# : 12 Sep 2008 15:47


داستانت قشنگه.موفق باشی.

زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست / و دلم بس تنگ است/ بی خیالی سپر هر درد است/باز هم می خندم/آنقدر می خندم که غم از روی رود.
# : 12 Sep 2008 17:05


سلام
داستان خوبي بود لطفا ادامه بده

# : 12 Sep 2008 19:26


فوق العاده بود....بهت تبریک میگم.....ادامه بده حتما

PERSPOLISO ESHGHE
# : 12 Sep 2008 20:05


Quoting: F_Super6
مرسی که بقیه اش رو نوشتی
عجب دختر خاله پررویی داره این دختره

آره وا الّله ميبينی دخترا رو!!! آخر زمون شده

# : 12 Sep 2008 20:07


Quoting: sarve_naz

داستانت قشنگه.موفق باشی.

مرسی سروناز عزيزم ..بازم بهم سر بزن

# : 12 Sep 2008 20:08


Quoting: omidjonkhan
سلام
داستان خوبي بود لطفا ادامه بده

ممنون اميدجون حتماً ادامه ميدم

# : 12 Sep 2008 20:11


Quoting: aryayi
فوق العاده بود....بهت تبریک میگم.....ادامه بده حتما

آريا جون مرسی...چه اسم قشنگی هم داری...راستش از محبت دوستان کلی ذوق کردم ...هنوز هيچی نشده کلی دوستای خوب خوب پيدا کردم

<< . 1 . 2 . 3 . 4 . 5 . 6 . 7 . 8 . 9 . 10 ... 23 . 24 . >>
جواب شما
         

» نام  » رمز عبور 
برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.
 

Powered by MiniBB