« بهشت 20 |صفحه اصلی| بهشت22 »
بهش گفتم:
از بس ناز وخوشگلی!.... کاش تو زنم بودی!....
گفت : نگو امیر جون مگه پرستو کم خوشگله ؟!..... اون ماهـــــــــــه ! .......
گفتم : من نگفتم اون خوشگل نیست ، خیلی هم خوشگله اما تو... یه چیز دیگه ای هستی!....... نمیدونی چقدرازت خوشم اومده ...... حس میکنم نمیتونم ازت جداشم!...... شاید بخاطر حالیه که میدی؟...
دستشو تودستم گرفتم وباهم از حموم اومدیم بیرون ، رفتیم طرف پذیرائی ، منیر توی آشپزخونه مشغول بود وفرهاد هم تنهائی رو مبل توپذیرائی نشسته وروزنامه میخوند!!.......
وقتی رسیدیم نزدیکش و خواستیم بشینیم سرشو بلند کردوسلام کرد ، فریبا رفت بالا سرش وازش پرسید فری جون مثل خسته شدی عزیزم؟.......
فرهاد گفت: نه عزیزم.... بیا بشین !.... ببینم؟!......
فریبا نشست بین من وفرهاد وروشو طرف فرهاد کردو گفت :... هـــان !...... بگو؟.....
فرهاد سرشو نزدیک گوش فریبا برد ویه چیزی تو گوشی بهش گفت که من نفهمیدم!!.....
فریبا با یک لبخند وکمی بلندگفت: نـــــــه.... نـــــه بخدا.... خیلی هم راحتم!....... امیر خان خیلی خوش اخلاق وآقاست!...... تازه من خواستم بعد ازشام بهت بگم فردا صبح واگه راضی باشی شبشم اینجا پیش پرستو جون بمونم!.........
فریبا ضمن اینکه حرف میزد دستشوبا نرمی میکشید روی موهای پام!......
توهمین وقت پرستو ومحسن دست تودست هم از اتاق در اومدن ورفتن حموم که دوش بگیرن..........
فرهاد ساکت بود وجوابی به فریبا نداد..... ولی فریبا سریع صورتشو بردطرف صورت فرهاد ضمن اینکه صورت فرهادومیبوسید بهش گفت: جون مامان! خوب! باشه؟..... آخه فرداهم جمعه است ، توهم اینجا ئی ، کاری که نداریم اونوقت شبش من میمونم اینجا توهم که مثل همیشه میری خونه مامان !..... خوب ؟....
فریبا همینطور که جملات فوق را به فرهاد میگفت روش طرفم کردوگفت : امیرجون تو که حرفی نداری اگه فرهاد فردا اینجا باشه ؟... هـــــا؟ ... امیرجون ؟......
گفتم : این حرف چیه میزنی فری جون؟.... اینجا خونه خودشه هرطور دوست داره !..... اولاً فرداکه تا لنگ ظهر خواب هستیم!..... وثانیاً تا پاشیم میشه شب !.... حالا شب هم اگه دوست داشت خوب بمونه همینجا!.... شاید ایشون که موندن ... محسن ومنیر جون هم بمونن!... خوب چه بهتر ازاین؟........
فریبا دوباره فرهادو بوسید وگفت : مرسی فری جون بمونم .. خوب؟!.....
تواین حرفا بودیم که منیر تو یه سینی که توش چندتا لیوان پایه بلند ومقداری چیپس ودوکاسه ماست خیار وماست موسیربود گذاشت رومیز وسط وگفت : تا شام حاضر شه ومحسن وپرستو جون هم بیان شما ها بیکار نباشین وکمی مشروب میل کنید!....
میوه هم که هست ، صاحبخونه هم که نشسته جفتتون !......
گفتم: منیر جون... بزار اول با یه بوسه ازت تشکر کنم وبگم که اینجا همه صاحب خونه هستن غیر از من.....
منیر خندید ولباشو جلوآورد وگفت : منم اینو میخواستم ولباشو گذاشت رو لبام .... چقدر داغ بودن!!.......
درحالیکه منیرو میبوسیدم دستمو گذاشتم رو رونای صاف ومرمرین فریبا وسعی کردم توهمون حالت دستموبه کوس برجسته ونازش برسونم!..... که فریبا پاهاشو طوری جفت کرد وبهمد یگه چسبوند که دستم بین دوتا رونای سفیدش موند!....
منیر سرشو که بلند کرد گفت : امیر جون توهم خیلی شیطون شدی... هـــا ؟!.....
ورفت طرف آشپزخونه........ دستموکه داغ شده بود ازلای رونای فریبا کشیدم بیرون..... تو این موقع محسن وپرستوبا سروصدا و خنده از حموم دراومدن واومدن طرف ما توسالن پذیرائی .........
محسن یک شلوارک کوتاه پوشیده بود ، پرستو هم مثل فریبا ومنیر یک شرت ولی شرت خیلی سکسی و خیلی جالب وقشنگ که تاحالا پاش ندیده بودم ویه تی شرت لیموئی خوشرنگ تا سر ناف کرده بود تنش....... اندام متناسب وزیبای پرستو توی این لباس فوق العاده سکسی وجذاب شده بود!..... یه نگاه تحسین برانگیز به پرستو و یک نگاه هم به محسن خان که حالا هردوشون بما نزدیک شده بودن کردم وگفتم : محسن خان ترا خدا یه نگاه به این زن من بکن ببین تو این لباس چه خوشگل وسکسی شده؟...... من که نیگاش میکنم حظ میکنم !.....
محسن درحالیکه دستشو می انداخت دور گردن پرستو تا ماچش کنه گفت : امیر جون !... نگو که پرستو جون ما هـــــه .... ماه ....... خودش میدونه چقدر دوسش دارم!........ ونشست روبروی من ......
پرستوهم کونشو یه قر خوشگل دادورفت طرف منیر که میز شامو آماده کنند........
محسن روشو طرف فریبا کردوگفت: خوب خوشگل خانم .... حوصله ات که سر نرفته؟.... درهر صورت اون برنامه ای که منیر برات تعریف کرده واز کارای جمع شدن دورهم گفته اینه که دیدی وانجام دادی!.... حالا نمیدونم دوست داری یانه؟........ دوست داری ادامه اش بدی ؟........ خوب همه هستیم!.....
فریبا درحالیکه سعی میکرد خودشوبمن بچسبونه وبهم تکیه بده گفت : وااااااا .... محسن خان کسی خونه امیر جون وپرستو جون باشه وخسته بشه؟.... نگو ترا خدا!.... تازه دوتا گل دیگه هم یعنی منیر جون وتوهم باشین دیگه میشه بهشت!!!........ تا این لحظه بمن اینقدر خوش گذشته که اجازمو از فرهاد جون گرفتم که فرداشب هم اینجا بمونم!..............
محسن گفت : خوب پس دیگه جلساتمون با بودن شماها تکمیل.... تکمیل شده!..... من ومنیر هم همینو میخواستیم.......
محسن حرفش که تموم شد روشو طرف من کرد وحرفشو ادامه داد وگفت : خوب ... پس امیر خان حالا که فردا شب فریبا جون میمونه پیشت !.... فرهادخان چی؟.........
فریبا سریع گفت: اون معمولاً روزای جمعه بعد از ظهرنزدیکای غروب تا یکی دوساعت میره خونه مامان جون !..... یعنی میره خونه مامانش اینا!.... منم بیشتر میمونم خونه کارای خونه را انجام میدم تا فری جون بیاد.........
محسن زد توحرف فریبا وگفت:.... بـــــــه ... خوب عالی شد..... پس اگر قراره تو بمونی اینجا پس منم واسه اینکه فرهاد جون شب تنها نباشه منیرو میفرستم اونجا پیشش!.........
وروشو طرف من کردوگفت : پس امیر جون توهم اجازه بده پرستو جون بیاد پیش من؟!..... یعنی اونم بیاد خونه ما!..... که منم تنها نباشم!!...... خوب!!......
حقیقتش من راضی نبودم پرستو تنهائی بره خونه محسن.... چون باشناختی که تو این مدت ازنحوهً گائیدنش داشتم میدونستم ممکنه اون توهمون یکشب کوس و کون پرستورا جر بده علی الخصوص کون طاقچه ای وخوش فرم اونو که من عاشق تنگی وداغی اون بودم وموقع گائیدنش یک حال مخصوص بخودشو به من ویا کسی که اونواز کون میکرد میداد و محسن هم بهمین خاطر اونو دوست داشت ، این بودکه حیفم میومد یک شبه پرستو اون کون خوشگلش جر بخوره و ازدستم بره!!..... ولی خوب بخاطر اینکه فریبا را ازدست ندم ناچار بودم قبول کنم !.... هرچند به نظر میومد فرهادهم راضی نیست که فریبا شب را تنها پیش من بمونه !... آخه با اون نحوهً گائیدنی که من ، زنشو جلوی روش از کون میکردم واون از نزدیک دید شاید چشمش ترسیده!....... درحالیکه من نمیخواستم فریبا جر بخوره ! .... بلکه دوست داشتم زن به این خوشگلی وکم سن وسالی مال من باشه تا بتونم این مدتی که هنوز کونش گشادنشده ودست افرادی مثل محسن نیفتاده ، حداقل یک گائیدن سیری از کردن کونش نصیبم بشه!...... چون میدونستم کون دست اول واینجور تمیز وجوان دیگه محاله گیرم بیاد!........
تواین مخمصه بودم که محسن لیوانای مشروب راکه پر کرده بود داد دست من وفریبا وفرهاد ، خودشم لیوان آخریو برداشت وگفت: بخوریم به سلامتی زنای خوشگل ومهربونمون که شادی وخوشی ولذت سکس را بینمون تقسیم میکنند!......
توهمین لحظه پرستو مارا به صرف شام دعوت کرد........ هرسه باهم پاشدیم ..... من دست لطیف وداغ فریبا را گرفتم وباهم ، محسن وفرهادهم درحالی که با هم صحبت میکردن رفتیم سر میز شام که با سلیقه بسیار خوب منیر چیده شده بود.
بعداز صرف شام که با خنده وشادی تواً م بود ، با کمک همدیگه سریع میز را جمع کردیم وهمگی باهم رفتیم و نشستیم دور هم توپذیرائی......
من چون میدونستم ممکنه پرستو باز روی پای محسن بشینه ومنیر هم احتمالاً کنار فرهاد واسه اینکه دست پیشو گرفته باشم رو مبل دونفره نشستم تا فریبا بغل دستم بشینه وبتونم خوب یاهاش لاس بزنم وگاهاً دستی به رونای خوشگل وکوس نازش بکشم!!..... که همین هم شدوفریبا سریع بغل دست نشست وخودشو چسبوند بهم!...... منیر وفرهادهم روی دومبل کنار هم نشستن!...... پرستو رفت چای بعد ازشام را بیاره ...... وقتی برگشت وچای ومقداری شرینی آورد وگذاشت روی میز وتعارف کردکه چای برداریم ، وبا یک خنده خوشگل قری به کمر وکونش دادوگفت : خوبه یک آهنگ رقص بزاریم وکمی برقصیم!......
منیر دست پیشو گرفت وگفت: توبشین من میزارم!.... پرستوهم از خدا خواسته وهمونطوریکه حدس زده بودم..... کیرکلفت محسن وکمر سفتش کارخودشوکرده بود چراکه پرستورفت ونشست روی پاهای محسن وبرا اینکه این کارو عادی نشون بده ضمن نشستن گفت : حالا که جا نیست من رو صندلی همیشگی خودم میشینم!..... چون هم راحت تره وهم اینکه از روش نمی افتم!...... بانشستن روی پای محسن ... کونشو کمی جابجا کردتا بهتر تو بغل محسن قرار بگیره ومحسن هم سعی کرد کیرشو که فکر کنم شق شده بود دستکاری کرد تا میزون چاک کون پرستوبشه ویک حال حسابی با کون پرستو بکنه!!......
صدای ضبط وآهنگ رقصی که منیر گذاشته بود بلند شد وخود منیر اولین کسی بودکه رقص کنان اومد طرفمون.... فرهاد خیلی سریع میز وسط مبلهارا کشید اون طرف تاجای رقص بازشه!........
منیر در حالیکه کمرشو میرچرخوند وکونشو قرمیداد اومد وسط وشروع کردبه رقصیدن....... کمی بعد دست فریبا را گرفت واونوبلند کرد تا اونم برقصه !.... هنوز فریبا نرقصیده بود که فرهاد شروع کرد به دست زدن وتشویق کردن فریبا برا رقصیدن .....از اینکه فرهاد از حالت سکوت در اومده بودم تعجب کردم !..... ولی بعد فریبا بهم گفت فرهاد عاشق رقص کمر وقردادن کمر وسینه است مخصوصاً اگه کمی هم مشروب خورده باشه ...........
ماهم همراه با فرهاد شروع کردیم دست زدن وتشویق کردن فریبا برا رقصیدن!.........
وقتی فریبا رقصید دیدم نه بابا طرف خیلی باحاله !.... چه رقص کمر وچه لرزوندن کون وسینه !..... رقصش حرف نداشت ... از اون رقصای کیر شق کن که آدم دوست داره طرفو بخوره!...... فریبا خیلی قشنگ تورقص وبا یک ریتم خیلی خوبی هر از گاهی هم کونشو طرف یکی از ماها میکردوتقریباً جلوی صورتمون ، کونشو میچرخوند ومیلرزوند وقرمیداد... طوریکه لمبراش عینهو ژله میلرزیدن..... بار دوم که اومد جلوم وشروع کرد به حال دادن دیدم شرتش رفته لای چاک کوسش ولبهای سفید وبرجسته کوسش از دوطرف زده بیرون ....... چه منظره زیبائی ...... حال کردم ... من عاشق همچوصحنه هاو دید زدنهای اینجوری هستم!.... وواقعاً هم توهمچومجالس سکسی خانگی با همین تعداد میشه حسابی حال کرد!.... هم از دیدن رقص های زیبائی که کمتر میشه اونا رو جائی دیگه دیدو لذتشو برد .... هم مثل امشب میشه بهترین کوس وکونا را اونطور که آدم دوست داره بدون درد سر اونم سر فرصت وباخیال راحت بکنه.... وجالب تر اینکه بادیدن انواع پوزیشن گائیدنهای سایر افراد توی اون جمع ، که هر کس زن مورد علاقه اشو انتخاب میکنه وخلاصه بهر شکل که دوست داره میکنتش!....... ومهمترواصل مطلب اینکه اونی که دوست داره ببینه زنشو چطوری از کوس و کون میکنن!... وچطوری دوستاش با حرص وشهوت زنشوجلوی روش میکنند ، تواین مجالس به خواسته خودش بهتر از اونچه که مجسم میکنه عیناً میرسه ومیبینه ولذت دیدن این صحنه ها براش همیشه بصورت یک فانتزی حقیقی وخاطره انگیزوسوپرایز میمونه!!......
نویسنده :پرهام