[go: up one dir, main page]

صفحه اصلی | صفحه اصلی انجمن | عکس سکسی ایرانی | داستانهای سکسی
فیلم سکسی | سکسولوژی | خنده بازار | داستانهای سکسی(English)
آویزون
انجمن ها | پاسخ | وضعیت | ثبت نام | جستجو | قوانین | آخرین ارسالها |
انجمن آویزون / خاطرات سکسی / مثله دیوونه ها (فهرست در صفحه ی اول)
<< . 1 . 2 . 3 . 4 . 5 . 6 . 7 . 8 . >>
نویسنده پیام
# : 22 Sep 2008 14:21


Quoting: Kami_b
نیلوفر – جدی میگی کجا زندگی میکنی ؟
من – شهریار
نیلوفر – واااااااا جا قحط بود
من- هر چی باشه از این تهرون خراب شده بهتره خیلی هم بهتره

دمت گرم ..همشهری...
اخه مگه تو این تهران لعنتی جز ...غمو غصه ووو خیانت ..... چیزه دیگه ای پیدا می شه ....به قول هیچکس ...نمکیو چرخش کرایه بنزه..... این همه اختلاف واسه چیه .... واسه اینکه یه عده خون بقیه رو تو شیشه میکنن.... مطمئنم یه روزی اینجا کودتا میشه.....اخ که چقدر دلم می خواد یه ادم با وجود پیدا بشه...تا بتونم در کنارش این حس قدرت طلبیمو ارضا کنم.... مطمئنن اولین کاری که می کنم ...تهران رو ویران می کنم ....

***به تو گفتم باورم کن میون این همه دیوار.....تو با خنده ای نوشتی هم قفس خدا نگه دار***
# : 22 Sep 2008 14:23


Quoting: gorbe_vahshi
واقعا اونی که گتی راست بوود .... یا از رو معده یه چیزی گفتی...سکرت رو می گم ...

مگه برات مهمه ؟؟؟

اگه میخوای بهت ثابت بشه برم تو صفحه اصلی و یکی از آخرین داستانهای آپ شده رو باز کن و پایین صفحه رو بخون .نوشته : پست بای ...

« در این درگه که گه گه که که که که شود ناگه . به امروزت مشو غره که از فردا نه ای آگه »
# : 22 Sep 2008 14:31


Quoting: Kami_b
خودتو خر نکن تو که زندگی ات به گا رفت بذار یکی دیگه زندگیشو کنه خلاصه گفته ی خودم رو از ته قلب تصیحش کردم و نیلوفر رو بخاطراتم بازگردوندم یه قطره اشک از صورتم پایین اومد و به سمته خونه حرکت میکردم که گوشی ام زنگ خورد


امید وارم جا نزنی...... باید عین هیتلر رفتار کنی.... باید از دخترا صابون درست کرد .... فقط لیاقت کوره صابون سازی رو دارن ....... تا اینا باشن دیگه واسه پیشرفت خودشون بقیرو به فنا ندن ....
اما جان .... من اعصابم از همه دخترا خرده یادت که هست چیا نوشته بوودم ... مطمئن باش به خاطر اونی که فکرشو می کنی نیست ..... تنها چیزی که واسم اهمیت نداره اونه ...

***به تو گفتم باورم کن میون این همه دیوار.....تو با خنده ای نوشتی هم قفس خدا نگه دار***
# : 22 Sep 2008 15:12


ema87: پیشنهاداتون رو هم اگه میخوای خونده بشه به خصوصیه یکی از مدیرا بفرست.
خوب من مگه الان چی کار کردم .....
بر فرض که منو قانع کردی ...نتیجه این کار .یعنی انتقاد ها یا پیشنهاد هارو کی عملی می کنین .. نکنه همون 1000 سال دیگه ؟

***به تو گفتم باورم کن میون این همه دیوار.....تو با خنده ای نوشتی هم قفس خدا نگه دار***
# : 22 Sep 2008 15:13


راستی ... مبارکههههههههه ولی یه سوال دیگه ..پس چرا هنوز اعضا نوشته اون پایین

***به تو گفتم باورم کن میون این همه دیوار.....تو با خنده ای نوشتی هم قفس خدا نگه دار***
# : 22 Sep 2008 15:14


Ema87

اما جان فک کنم این 2.5 تا پست واسه شما بودا ... کوشی ؟

***به تو گفتم باورم کن میون این همه دیوار.....تو با خنده ای نوشتی هم قفس خدا نگه دار***
# : 22 Sep 2008 15:26


Quoting: Kami_b
سلام عزیز خوش اومدی



می خوام تو اتاقم تنها باشم برو بیرون درم ببند
# : 22 Sep 2008 15:31


MER30

داداشی سلام خسته نباشی کجایییییییییییییییی؟
کو پس ادامه ی داستانت؟
شوخی کردم خواستم بازم عجله کنم ولی از شوخی گذشته منتظر ادامه هستم
خسته هم نباشی و مرسی بابت ادامه...........

زندگی مرگ است و مرگ است زندگی..........پس درود بر مرگ و مرگ بر زندگی
# : 22 Sep 2008 19:28


سلام داش رضای گل
بله بالاخره تونستم دمت گرم
خیلی ممنون هم به خاطر خاطره هم به خاطر راهنمایی
شب خوش

# : 23 Sep 2008 14:58


Quoting: gorbe_vahshi
: پیشنهاداتون رو هم اگه میخوای خونده بشه به خصوصیه یکی از مدیرا بفرست.
خوب من مگه الان چی کار کردم .....
بر فرض که منو قانع کردی ...نتیجه این کار .یعنی انتقاد ها یا پیشنهاد هارو کی عملی می کنین .. نکنه همون 1000 سال دیگه ؟

من فعلا فقط مدیر قسمت داستانها صفحه اصلی هستم . ولا غیر .

« در این درگه که گه گه که که که که شود ناگه . به امروزت مشو غره که از فردا نه ای آگه »
<< . 1 . 2 . 3 . 4 . 5 . 6 . 7 . 8 . >>
جواب شما
         

» نام  » رمز عبور 
برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.
 

Powered by MiniBB