« بهشت26 |صفحه اصلی| بهشت 28 »
پرستو در ادامه حرفاش به فریبا گفت: تا میتونی خودتو شل کن!..... اگه بیشتر از این شل نمیکنه ، آروم کون خوشگلتو تکون بده تا جا وا کنه!...... آره قربونت برم.......
ازدیدن این صحنه وچسبیدن محسن به کون سفید فریبا یواش یواش کیرم جون گرفت!!......
محسن همینطور که آبگاه فریبا را گرفته بود یه فشار دیگه به خودش داد تا خوب کیرش توکون فریبا جاگیر شه!!......
فریبا ناله کنان گفت : خوبه دیگه اینقد تکونش نده مُردم!!.... تموم دلمو پر کرده!!.... اینقد تو دلم باد کرده که دارم منفجر میشم !!..... آخ..... حالا چطوری در میاد؟؟!!........ نکنه درنیاد؟وگیر کنه اون تو؟!...... وای ی ی ی
پرستو دستی به سر وگوش فریبا کشید وگفت:.... فری جون..... این یه کار معمولیه چیزی نیست که ناراحت بشی؟... من روز اول بدتر از تو بودم !.... سرتاپای اون 5 دقیقه نمیشه ! بجای این حرفا کمی خودتو تکون بده تا محسن حال کنه وزودترتموم کنه !..... تازه اینا میخواستن این برنامه روتا صبح باهات انجام بـِدن!.........
محسن گفت : فری جون حق داری اولش یک کم درد داره ولی بعد.... خیلی حال میکنی !!..... اگه بزاری خودم تمومش میکنم !.... پرستو جون یه لب از فری جون بگیر تا کمی براش جا واکنم!!.....
پرستو درحالیکه سر فریبا را دودستی گرفته بود لباشو گذاشت رو لبای فریبا ومحکم سر اون گرفت تو دستاش!.... محسن هم شروع کرد آروم آروم تلمبه زدن!!..... میکشید بیرون ودوباره محکم کیرشو میکردتوکون فریبا !.... وقتی محسن کیرشو میکشید بیرون تموم لبای کون فریبا با کیر محسن کشیده میشد بیرون!!..... بعداز چند باررفت واومد .... چون کیرمحسن خوب چرب شده بود وکون فریبا هم پر از آبمنیهای من بود ... محسن دیگه راحت تلنبه میزد!....
کمی که سرعت گرفت..... یهو گفت:... اوووووف...... دارم میام فری جون!!........ اوووف!!!
فریبا سروش کشید عقب وگفت : همون تو بریز نکش بیرون !!..... خیلی کلفته دردم میاد!... بزار دردم خوب شه بعد !...... منوبخوابون که خسته شدم!!....
محسن سست شده بود دیگه نمیتونس سر پا وایسه !.... واسه همین گفت : فری جون همینجوری بخواب تا بخوابم روت!..... وای همینجوری داره آب ازم میاد!!.... بخواب دیگه!!.....
فریبا آروم پاهاشو کشید ومحسن هم تو همون حالت خوابید رو کون سفید وسفت فریبا !.....
برا من بهترین منظره واسه دیدن سکس همین خوابیدن روهم هستش!.... یعنی اونی که میخواد کون بده حالا چه پسر ویا چه زن ، دمر بخوبه زیر، واونی که میخواد کون بکنه ، بخوابه روی اونی که دمر خوابیده وکونشو داده بالا!!....
واسه همین تا محسن خوابید روکون فریبا مثل اینکه کیرم متوجه شده ، فوراً کمر راست کردواونا را تماشا میکرد!!....
پرستو یه نیگاه بمن وکیرم کردوگفت:... اگه خوشت اومده ودوست داری بیا !... بیا توهم بخواب رومن!.....
پرستو نذاشت من جوابشو بدم سریع کمی وازلین مالید در کونش ودمر خوابید اونور فریبا ومحسن ، وکون سفید ونرمشو دادبالا........
گفتم : پرستو جون فقط واست کمی درمالی میکنم !... میخوام برم روفریبا !!.... بزار محسن پاشه از روش!!..... میگم به محسن بیاد دنباله کارو ادامه بده ...... تا هم نیگاتون کنم وهم با فری جون یه حال کرده باشم!!...
همینطور که حرف میزدم رفتم طرف پرستو وزانوامودوطرف روناش گذاشتم وازش خواستم تا لمبراشو از دو طرف بگیره وچاک کونشو باز کنه تا بتونم خوب سوراخ باز شده اشو درمالی کنم!!.....
محسن همینطور که روفریبا خوابیده بود گفت : فری جون منکه ازت سیر نمیشم !!.... حالا اگه حالشو داشتی قبل ازاینکه صبح بشه وبخوای بری خونه ، یکباردیگه با هم حال کنیم قربونت برم که خیلی حال کردم..... مرسی عزیزجون!!......
فریبا یکطرف صورتشو چسبونده بود به تشک...... وقتی محسن حرفاشو زدو از رو کون فریبا پاشد ، فریبا درحالیکه صورتشو طرف من وپرستومیکردگفت : محسن جون اینقد باز شدم که فکر میکنم تا یه هفته نتونم راه برم!!.... چه برسه به اینکه بخوام دوباره باهاش سکس کنم اونم با مال تو!!..... چقدر هم آب ازت اومده؟... این همه آب از کجات؟؟..... تموم رونا تا پشت زانوام خیس شده!!....
وقتی محسن از روکون فریبا پاشد ونشست یه بوسه از لمبر سفید کون فریبا گرفت وگفت : نگو فری جون؟!... حیف این کون سفید وبرجست نیست ببریش خونه!.... من امشب تا یه بار دیگه باهاش حال نکنم .... خونه نمیرم!!.......
فریبا گفت : آخه خیلی درد داره!!..... اگه نداشت که حرفی نداشتم!! مال تو!..... حالا بزار خوبشم!!...... بعد!...
محسن پاشد بره دستشوئی یه نیگاه به کون فریبا کردوگفت: فری جون واقعاً ..... عالییــــــــــه !.....
محسن که از در رفت بیرون روموطرف فریبا کردم وگفتم: فری جون بریم تو اتاق خودمون ..... وازلینو هم ببریم؟؟....... چون ممکنه پرستو ومحسن بخوان توتنهائی ادامه بدن؟.........
فریبا در حالیکه خیلی آروم مثل اینکه میترسید پاشه ، بلند شد ونشست وگفت: کمی صبر کن میریم.... وایسا محسن خان بیاد.......
چند لحظه بعد محسن با کیر آویزونش که مثل خرطوم فیل بود اومد تواتاق!......
فریبا بهش گفت: محسن خان حالا من وامیر خان میریم اون اتاق اگه دردم بهتر شدودیدم میتونم تحمل کنم !...چشم!.. باشه!.... ولی قول صد درصد بهت نمیدم!!...........
محسن از خوشحالی نذاشت فریبا حرفشو تموم کنه پرید اونو گرفت توبغل وماچش کردوبهش گفت: .. قربونت برم فری جون میدونست دلمو نمی شکنی!!..... باشه !... هرطور دوست داری !.......
دست فریبا راگرفتم وکشیدم طرف در که زودتر بریم !..... دیدم سر وکله منیر وفرهاد توچار چوب در پیداشد!!.....
منیر گفت: بابا میدونین ساعت چنده ؟...... شماها خسته نشدین ؟...... خوب یه کم هم استراحت کنید!.....
محسن : گفت راست میگه !!... بریم یه چیزی بخوریم وکمی استراحت کنیم ... اگه هم کسی میخواد دوش بگیره بره بگیره .......
محسن خودشو رسوند پشت کون فریبا ودستی به کونش کشید وگفت : فرهادجون قربونت برم چه زن نازو باحالی داری ؟.... جداًبا این حُسن خلق عالی وهیکل نازی که داره منو خاطر خواه خودش واخلاقش کرده!...... خوش به حالت که شبای خوبی را باش میگذرونی!.... خوشت باشه!......
فرهاد یه نگاه به فریبا کردویک نگاه به کیر من ومحسن کردوگفت:... مرسی!.... همینطور منیر جون !...... که خوب میدونه تو کار سکس چیکار باید بکنه!!.... حالا خداکنه فری جون هم تونسته باشه اونجوری که دوست داشتین ، راضیتون کرده باشه!!......
همگی از اتاق اومدیم بیرون ... من هنوز دست داغ فریبا تودستم بود ... اونو کشوندم طرف حموم ویوا ش بهش گفتم بیا بریم یه دوش بگیریم!......
سرشو به علامت مثبت تکون داد وبا هم رفتیم طرف حموم که دوش بگیریم ، دوست داشتم تا کونش پر آبمنیه یه بار دیگه کونش بزارم!...من عاشق اینکار هستم !... دوست دارم همیشه برا گا ئیدن کون ، نفر دوم باشم تا کیرم از آبمنی شخص اولی که توی کون طرف ریخته خیس ولیز بشه وداغی آبمنی ، کیرمومثل یک دوش آبگرم حال بیاره!!....... ازاین کار خیلی خوشم میاد و حال میکنم!!............
چون لباس تنمون نبود سریع رفتیم زیر دوش ، قبل از اینکه فریبا خودشو خیس کنه ، اونو بغل کردم وسینه هاشو به سینه هام چسبوندم ویک لب حسابی ازش گرفتم ، همینطور که تو بغلم بود زیر گوشش زمزمه کردم.... خیلی دوست د ارم فری جون .... دارم میمیرم برات!... فری جون... بزار خوب ببوسمت!.... میخوام تموم تنتو لیس بزنم!....
ودوباره لباشومکیدم وآروم لباموبردم طرف نرمی زیر گوشش واونو کردم تودهنم وگاز کوچیک گرفتم و...... لیس زدم .... حس کردم داره داغ میشه ..... صورتش قرمز شد..... با دستم سینه سفتشو گرفتم وکمی فشاردادم ..... از داغی بدنش کیرم شق شده ومیخورد به زیر ناف وشکمش......
سرموآوردم پائین وسینه سفتشو لیس زدم ونُک بیرون اومده اونو با لبام گرفتم ومیک زدم .... فریبا سرشو بالا گرفته بود ونفش نفس میزد ، داغی تنش چند برابر شده بود... دستاشوانداخته دور گردنم و صورتشو تو مواهای پر پشت سرم فروکرد..... هردو رفته بودیم تو اوج شهوت!.... دستموبردم طرف کوس داغ وخیسش ..... اونو تومشتم گرفتم وکم فشار دادم ... فریبا یواش گفت آخ!........ دوباره سرمو آوردم بالا ویک لب دیگه ازش گرفتم وتوگوشش گفتم : فریبا میخوامت ..... من فقط ترا میخوام!!......
خوب که باهاش لاسیدم .... دیدم حالا دیگه موقعه گائیدنشه !!.... همینطور که تو بغلم بود آروم چرخوندمش طرف دیوار وکونوش کردم طرف خودم ..... شونهاشو بوسیدم ودستی به لمبراش کشیدم...... ویواش نشستم پشت کونش ... چاک کونشو دودستی کمی بازکردم وشروع کردم لیس زدن سوراخ داغ کونش!..... بو وطعم آبمنی میداد..... زبونمو چرخوندم اطراف سوراخ کونش که باد کرده وبرجسته شده بود!.... هنوز سوراخ کونش باز بود وخوب جمع نشده بود!... نُک زبونم راحت میرفت توسوراخ کونش که هم خیس و لیز بودوهم داغ داغ!..... فکر کنم داغی کونش بیشتر مال داغی کیر محسن بود که هنوز کون فریبا اونوتوخودش نیگرداشته بود!.....
گاهاً که دستام از سفتی لمبرای کونش خسته میشد وکمی اونا را شل میکردم !... لمبراش مثل دوتیکه ابربه دوطرف صورتم میچسبیدن وفشار می آوردن به صورتم وباعث میشد تا بازدم نفسم توهمون چاک کونش به صورتم برگرده واز گرمی وبوی خوش اون لذت بیشتری ببردم وحال کنم!....
همینطور که مشغول لیس زدن بودم .... یهوسوراخ کونش شروع کرد به دل زدن وباز وبسته شدن...... همزمان با این حرکت دلنشین وشهوانی فریبا تکونی به کونش دادواونوبیشتر به صورتم فشاردادوبا یک صدای مخملی لرزان وشهوانی گفت: امیر جون دوست داری بکنی؟....... وای توچقدر خوب منوارضاء میکنی!.... بیـــــــــا عزیزم حالا که دوست داری بکن !.....
از حرفاش ولحن وآهنگ حرفاش به اوج شهوت ودیوانگی رسیدم!..... وای خدای من این فریبا ست که میگه بیا بکن؟.....
چقدر از این نوع دعوت به کردنها خوشم میاد وحال میکنم!.....
دیگه معطل نکردم .... هرچند میدونستم که سرپائی کونش گذاشتن خیلی براش درد میاره.. ولی دیگه چیزی حالیم نبود... یه تف گنده انداختم کف دستم تاهم در کون فریبا بمالم وهم سر کیرمو باهاش خیس کنم!.... کیرم از شقی گذشته و باد کرده بود!.... آبگاهشو از دو طرف گرفتم واونو کمی کشیدم عقبتر طرف خودم تا کمی هم دولا شه وبدنش از پشت بصورت نیم دایره درآد ... فریبا کف دستاشو چسبوند به سرامیکهای دیواره حموم وسرشوآورد پائین و بین دوتا بازواش قرار داد!...
کمی سوراخ کونشو با کیرم مالیدم لیز لیز بود.... سرعت باز وبسته شدن سوراخ کونش بیشتر شده بود....
پشت گردنشو که به جلو خم شده بود بوسیدم و یواش بهش گفتم : فری جون اگه دردت اومد چی ؟!.....
همونطور که سرش پائین بود خیلی با شهوت گفت : نـــــــــه بکن !... عیبی نداره !.... مال تو خیلی خوبه!.... اگه هم داشت تحمل میکنم!.... آخه میبینم خیلی دوست داری!..... فقط یواش بکن!.......... عجله نکن!... زیادهم فشار نده تا خودم کمکت کنم بره تو!... باشه؟.......
وای که از حرفاش آتیش گرفتم ودیگه تو خودم نبودم!..... وای فری جون توچقدر خوبی.... وناز .... توهمونی که من میخوام ودوسش دارم..... تو... توی این حالت خوب منودرک میکنی!.... از شهوت وناز فریبا نفسم در نمی اومد.... من این حرفارا باخودم نجوا میکردم!..... ولی مثل اینکه فریبا فهمیده بود چون پرسید : چیزی گفتی امیر جون؟.....
از سئوالش بخودم اومدم وگفتم:.... فری جون تو همون فرشته ای که همیشه توذهن وفکرم دنبالش میگشتم وآرزوشو داشتم که یه روزی به دامنش بیفتم وتمام وجودشو غرق بوسه کنم!..... وحالا اون روز رسیده وتو همون فرشتهً خوشگلی هستی که تواین مدت دنبالش بودم وتمام فکرو ذهنموبخودش گرفته بود!.....
پرهام